قیصری ضمن تقسیم شر به شر بالذات و بالغیر، معتقد است عدم فعلیت ملکه خیر، شر بالذات است. ضعف، بیماری، جهل، کوری و کری برای موجودی که استحقاق داشتن این صفات را دارند شر است. البته عدم این صفات برای سنگ شر نخواهد بود؛ زیرا سنگ شأنیت برخورداری از این صفات را ندارد. او در ادامه میگوید: شر به این معنا شر خاص است که مربوط به عالم طبیعت و مادی است. لذا شر به معنای خاص آن همان امر منافی با غرض و غیرملائم است.۱
شر از منظر اندیشمندان غربی
نوع نگرشِ انسان غربی در عصر کنونی به پدیدههای عالم، با مرکزیت ذهن مادی صورت میپذیرد. این عکس آن چیزی است که در قرون وسطا رخ میداد. در آن دوران کلیسا، علیرغم گمراهیهای اعتقادی - فکری و عملی، تبیینکننده معارف دینی بود و خدا را به عنوان محور عالم معرفی میکرد. این در حالی است که انسان معاصر همه عالم را حول محور خود و منافع مادی خویش میبیند. آنچه ملائم با طبع اینجهانی او باشد، خیر و آنچه زندگی مادی او را به مخاطره اندازد، شر نامیده میشود.
افرادی همچون هیوم و مکی که شرور را به نحوی دلیل بر انکار خدا به شمار میآوردند، معیار خیر بودن پدیدههای عالم را زندگی اینجهانی انسان میدانند. آنها معتقد بودند ممکن نیست خدای خیرخواه و قادر مطلق وجود داشته باشد و در عین حال اجازه دهد شرور موجود در عالم، زندگی انسان را با خطر روبهرو سازد. در نظام فلسفی هیوم و مکی، خداوند باید انسان و لذات او را مد نظر قرار دهد و جهان هستی را هماهنگ با شیرینکامی انسان سامان بخشد. در