ملَک دیگری باشد و... تسلسل میشود و اگر بگویید به شیطان و ملَک غیرمخلوق میرسد، تعدد واجب لازم میآید؛ لذا این شبهه از دیرزمان مطرح بوده است. او پاسخ ارسطو را نیز بیان میدارد که موجودات به حسب عقل پنج قسم هستند: شر محض، خیر محض، خیر غالب، شر غالب و آنچه خیر و شر آن مساوی است. در میان این پنج قسم تنها خیر محض و خیر غالب وجود دارد و آن سه قسم دیگر وجود ندارد.۱
ارسطو معتقد است که چون شر امری عدمی است، این سه قسم وجود ندارند. او در ادامه میگوید: اگر در عالم تأمل نمایی آنچه اسم شر بر او نهاده میشود یا عدمی محض است مانند موت، جهل بسیط، فقر و... یا امری است که منجر به عدم میشود؛ مانند سرما یا گرمای فاسدکننده میوهها. آنچه از خداوند صادر میشود یا خیر محض است یا چیزی است که خیریت آن غالب است؛ چون از منشأ خیر چیزی جز این روا نیست. ملاصدرا میگوید:
آنچه ذکر شد طریقه حکما در دفع اشکال شرور است و معلم فلاسفه ارسطو به این پاسخ افتحار میکند؛ درحالیکه اگرچه این راهحل بر دیگر رهیافتها ترجیح دارد، اما به جان خودم قسم پاسخ فلاسفه نیز دارای خلل و اشکال است.۲
وی در همین کتاب ضمن تقریر دیدگاه ابنعربی و قیصری میگوید:
ما تبعیت میکنیم به گفته این عرفا و به بیانات آنها بسنده مینماییم؛ زیرا این بیانات از معدن حکمت و مشکات نبوت و منبع قرب و ولایت صادر شده است، که بهترین جواب در مسئله شر است.۳
ابنعربی برداشت خود از خیر و شر را چنین توضیح میدهد: