دارد: یکی گزاره «خداوند وجود دارد» و دیگری «شر وجود دارد». این دو گزاره متناقض هستند؛ زیرا نمیشود شر در عالم وجود داشته باشد و در عین حال، خداوندِ عالمِ قادرِ خیرخواه نیز باشد. اگر خدا وجود دارد باید اثری از آن شرور نباشد و ازآنجاکه با اندک التفاتی در زندگی مردم، حکم به صحت گزاره «شر وجود دارد» میشود، گزاره دیگر، یعنی «خدا وجود دارد»، کاذب خواهد بود.
از طرفی مسئله شر به طور همگانی و فراگیر جامعه انسانی را درگیر خود ساخته است. فرد فرد بشر به نحوی با مشکلات و دشواریهای مختلف دست و پنجه نرم میکنند. آفریدگار جهان و پدیدارکننده پدیدههای عالم به این مطلب تصریح کرده است: (لَقَدْ خَلَقْنَا ٱلْإِنسَانَ فِى كَبَدٍ؛ به تحقیق ما انسان را در مشقّت آفریدهایم).۱ اولیای خداوند نیز دنیایی اینچنینی برای بشر معرفی کردهاند: (الدّنیا دار بالبلاء محفوفة).۲
ازآنجاکه پیشرفت علم و تکنولوژی با رشد فکری و بالندگی معنوی همراه نیست، بشر را بیش از پیش با دشواریهای عالم درگیر کرده است؛ لذا اگر مسئله شر به نحوی مطلوب پاسخ داده نشود، تحمل فشار دشواریها برای بشر بسی سختتر میگردد؛ لذا پاسخ مناسب به مسئله شر ضمن دستاوردهای معرفت شناختی، تأثیرات مثبت و قابل توجه در حوزه روانشناختی نیز به دنبال خواهد داشت. از این رهگذر بشر میتواند فشار وارده بر خویش را راحتتر سبک نماید و بحرانهای زندگی را مدیریت کند.
دو پرسش بنیادی
با توجه به بررسیهای گسترده و با وجود راهحلهای متنوعی که ارائه شده است،