مانند: (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِىءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَىٰ؛ و پروردگار تو از پشت بنیآدم فرزندانشان را بیرون آورده، آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسید: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آری).۱ ازآنجاکه شهادت دادن فرع بر دانستن شمرده میشود، میتوان این آیه را تصریح در معرفت فطری دانست.
از بخش دیگری از آیات کلام خدا، به طور غیرمستقیم معرفت فطری استفاده میشود؛ همانند آیات التجا و استغاثه: (وَ مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ ٱللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْٔرُونَ؛ و هر نعمتی که دارید از جانب خداوند است، و نیز چون ضرر و آسیبی به شما رسد به سوی او زاری و استغاثه میکنید).۲ «تجئرون» از ریشه «جأر» به معنای بالا بردن صدا است.۳ راغب میگوید: هنگامی که انسان در دعا و تضرع افراط نماید، به آن «جأر» گویند. اینگونه رفتار به ناله حیوانات وحشی تشبیه میشود.۴
استغاثه به خدای تعالی و تضرع به درگاه خداوند هنگام برخورد با مصائب و هجوم شداید که امید انسان از هرجا و از هر سببی از اسباب ظاهری را قطع کند وجدانی است؛ حتی انسانی که دین ندارد و به خداوند ایمان نیاورده، هنگام هجوم دشواریها، اگر به وجدان خویش مراجعه کند، مییابد که امیدش قطع نشده و هنوز به جایی دلبسته است.
انسان این حقیقت را در ذات خود مییابد و فطرتش بدان حکم میکند؛ هرچند مشغول اسباب ظاهری باشد و یا زخارف محسوس و عالم ماده او را به