معناشناسی شر در همنشینی با استعجال
واژه شر در آیه ۱۱ سوره یونس نقش مفعولی را ایفا مینماید: (وَلݠَوݧْ یُعݧݧَجِّلُ اللّٰهُ لِلنّاٰسِ الشَّرَّ اسْتِعْجاٰلَهݧݧݩُمݨݨݨْ بِالݨْحݧݩݩݐَیݧݩݧْرِ لَٯݧݑُضِیݦَ اِلَیݨݧݧْهِمݨْ اَجَلُهݩݩݧُم...؛ و اگر خدا در فرستادن عذابشان عجله کند، آنطور که در خیر خود عجله دارند، مرگشان فرا میرسد).۱
برخی تفاسیر ادبی، «شر» را در این آیه، مفعولٌ به دانستهاند.۲ «مفعولٌ به» اسمی است که فعل بر او واقع میشود. مانند «کسر التلمیذ قلما». قلم در این عبارت مفعول است؛ چون فعل انکسار بر او واقع شده است.۳ ازاینروی میگوییم. در این آیه فعل تعجیل بر روی شر واقع میگردد. به عبارتی فرض تعجیل بر روی شر واقع میشود.
عجله نتیجه جهل یا ترس است؛ جهل نسبت به عالم اسباب و مسببات و ترس نسب به فوت آنچه انسان خیر تلقی میکند. در نظام تصوری قرآن، انسان موجودی عجول معرفی میشود؛ درحالیکه خداوند سبحان حکیم و حلیم، با توجه به مصالح بندگان و نیازمندیهای آنان، اسباب و مسببات عالم را برای رسیدن خیر به بندگان مرتب مینماید. انسان به دلیل جهل فراگیر و حب ذات مفرط، برای رسیدن به خیر، ولو خیر پنداری، شتابزده عمل مینماید.
از جهتی ترس از دست دادن خیر عاملی مؤثر برای شتابزدگی انسان در جلب خیر محسوب میگردد. اضطراب ناشی از فوت منفعت در وجود انسان ترس ایجاد میکند و او را به سمت دستپاچگی و رفتار عجولانه سوق میدهد؛ اما ازآنجاکه ترس و جهل در وجود خداوند راه ندارد، خود خداوند میفرماید: