و از این طریق معنای نسبی حاصل میگردد. ۱
برای نمونه واژه کتاب به معنای «نوشته و نامه» است. این معنا از کتاب در هر دستگاهی که این واژه استعمال شود، همراه واژه است؛ اما این تمام معنای کتاب نیست. هنگامی که این واژه در دستگاه قرآنی قرار میگیرد و با واژگانی همچون اهل، الله، وحی، تنزیل، نبی، ارتباط مییابد، معنایی خاصی به خود میگیرد. دیگر واژه کتاب در دستگاه قرآنی به معنای نوشته و نامه نیست، بلکه صبغه آسمانی به خود میگیرد. حتی این واژه قداست خاصی را در دستگاه قرآنی به همراه دارد. این معنای خاص برای کتاب تنها در صورتی پدیدار میگردد که این واژه با کلماتی خاص در این دستگاه تصوری در ارتباط بوده، دستگاه تصوری قرآن بیانگر معنای آن باشد. ۲
با دقت در واژگان قرآنی متوجه میشویم که این دو معنا چندان مستقل از یکدیگر نیستند، بلکه در راستای تبیین متن، یکی نقش مقدمی برای دیگری ایفا میکند که نادیده گرفتن هر دو ضلع معنا به نقص فهم در مراد متن منجر خواهد شد. معنای نخست آن که با توجه به کتب لغت و با عنایت به غریبنگاریها از یک واژه به دست میآید، همان معنایی است که واژه در هر کجای متن قرار گیرد به همراه خواهد داشت. معناشناسان این معنا را معنای پایه یا اساسی مینامند.۳
واژگان کانونی و کلیدی
هر متن از تعدادی واژگان تشکیل شده است و چینش این واژگان در کنار یکدیگر، به صورت دلخواه و بدون توجه به جایگاه معنایی آنها صورت