نظام، بدون هر پیشانگاری است».۱ در معناشناسی رابطه دال و مدلول که همان لفظ و معناست، بررسی میشود. در این تحلیل و بررسی مشخص میشود که الفاظ با چه معانی در ارتباطاند. از این رهگذر در معناشناسی با تحلیل رابطه دال و مدلول، کاربرد دال بر کارکرد مدلول روشن میشود.
گستره معنا از یک سو و چشمپوشی از پیشفرضهای ذهنی از سوی دیگر، کار معنا را اندکی دشوار مینماید. این امر سبب شده تا برخی۲ معناشناسی را دچار پیچیدگی خاصی بدانند. از طرفی معناشناسی قلمروی بس وسیع دارد؛ چندان وسیع که تقریباً هر چیزی که ممکن است دارنده معنا تصور شود کاملاً میتواند موضوعی از معناشناسی باشد.۳
جایگاه پیشدانستهها در معنای متن
بیشتر معلومات بشر همراه با پیشفرض است. آنچه مراد ما را تأمین میکند، پرهیز از پیشفرضهای غیرابزاری است؛ یعنی پیشفرضهایی که برای فهم متن غیرضروریاند. برخی پیشفرضها برای فهم متن لازم و ضروری هستند، دانش صرف و نحو ابزاری برای فهم متن قرآن میباشند در حالی که دانش کلام و فلسفه چنین جایگاهی در فهم متن قرآن ندارند. یکی از تفاوتهای بنیادین معناشناسی با جریان هرمنوتیک فلسفی همین دخالت دادن یا عدم دخالت پیش فرضهای غیر ابزاری در فهم متن میباشد. اگرچه هرمنوتیک فلسفی نیز یکی از روشهای نوین در فهم متون دینی است، اما برداشتهای ناصحیح در آن موجب بروز چالشهای جدی در مطالعات دینی شده است. پیشفرضها