جوالیقی - متکلم برجسته امامیه - درباره توحید و صفات باری تعالی سخن گفته۱ و در ادامه با استناد به روایتی از حضرت رضا علیه السلام، به مذمت افکار هشامبن سالم و تأیید اندیشه هشامبن حکم و یونسبن عبدالرحمان پرداخته است.۲ وی همچنین در دفاع از یونس، اخباری را از شاگردان هشامبن حکم نیز گزارش کرده است.۳ افزون بر این، سمّان همدانی با محمدبن عیسیبن عبید یقطینی - از شاگردان برجسته یونس - مرتبط بوده۴ و احتمالاً از طریق او به جریان کلامی هشامبن حکم گرایش پیدا کرده است.
ابوعلی محمدبن احمدبن جنید اسکافی بغدادی را نیز باید از آخرین طرفداران جناح هشامبن حکم و یونسبن عبدالرحمان در سده چهارم هجری بر شمرد. ابنجنید از جایگاه بلند علمی برخوردار بوده تا جاییکه نویسنده معاصرش ابنندیم (م.۳۸۵ق) با تعبیر «من اکابر الشیعة الامامیة» از او نام برده است.۵ شهرت بیشتر ابنجنید اسکافی در فقه میباشد و ظاهراً دنباله روی یونسبن عبدالرحمان و فضلبن شاذان نیشابوری و رویکردهای فقهی آن دو بوده است (در بخش خراسان و ماوراءالنهر، درباره دیدگاه فقهی ابنجنید بحث خواهیم کرد).
هر چند افکار و اندیشه کلامی ابنجنید اسکافی انعکاس زیادی در منابع نیافته است، اما میتوان برخی رویکردهای اعتقادی وی را در لابهلای منابع کشف کرد. بنابر گزارش شیخ مفید، ابنجنید برخی سخنان ائمه علیهم السلام را از باب اجتهاد و رأی آنان میپذیرفت و اختلاف روایات را حاصل اجتهاد امامان علیهم السلام میدانست.۶ احتمالاً کتاب النقض علی ابنجنید فی اجتهاد الرأی شیخ مفید، در رد همین