حدیثگرای خراسان و ماوراءالنهر بود. این جریان نیز با بهرهگیری از میراث روایی كوفیان، بسیار توانمند و فعال بود؛ به طوری که مشایخ محدث قم، خود را به حدیث خراسانیان، نیازمند میدیدند و از طریق مراودات علمی سعی میکردند از میراث حدیثی آنجا بهرهمند شوند. جریان بعدی از نظر اهمیت، جریان امامیانی است که به اندیشههای اعتزالی متمایل شده بودند. این جریان که در حقیقت ادامه همان جریان اعتزالگرایان امامی در بغداد به شمار میرود، در این منطقه نیز درگیر اختلافاتی شدند که از ناحیه کوفیان ساکن بغداد، دامنگیرشان شده بود.
هر چند از غالیان مطرود در سرزمین خراسان و ماوراءالنهر گزارشی در دست نیست، ولی گروه متهم به غلو به عنوان چهارمین جریانی به شمار میرود که در آن ناحیه فعالیت داشتند. حتیٰ برخی از اینان، به دلیل فضای سختگیرانه قم و در مقابل، فضای فکری بازی که در خراسان وجود داشت به آنجا کوچ میكردند. جالب است که سایر جریانهای امامی در خراسان و ماوراءالنهر با وجود انتقاد به این خط فكری، آنها را طرد نمیکردند و حتیٰ با آنان مراودات علمی داشتند. گروه پنجم نیز، گروهی از اندیشوران در خراسان بودند که گرچه برای ما روشن است که اینان از دیگر گروههای اسلامی به مذهب امامیه گرویده بودند، اما از وابستگی جریانی آنان اطلاعاتی در دست نداریم و تنها میتوان گفت آنها با تلاش و فعالیت جریانهای اصیل امامی به امامیه گرویده بودند.
بدین ترتیب با توجه به نتایج بالا به نظر میرسد که در تمامی مناطق جغرافیایی مورد بحث در این رساله، همواره شاهد حضور چهار جریان عمده هستیم که هر یک با جریان همنام خود، دارای رویکردی مشابه بودند. جریان هشامبن حکم که پس از کوفه به بغداد، بصره و آنگاه به خراسان و ماوراءالنهر منتقل شد. جریان محدثان که در نقطه مقابل جریان آزاداندیش هشامبن حکم قرار داشت، نیز در کنار جریان متهمان به غلو، همان سیر تاریخی را دنبال میکرد. این سه جریان در این که