بدیهای خلفای نخستین هیچ ابایی نداشته است۱ و لذا مخالفان، دیگران را به عدم همنشینی با وی سفارش میکردند.۲ از همین رو است که تاریخنگار مشهوری چون محمدبن جریر طبری جرئت افشای برخی وقایع تاریخی را نداشته است. همو درباره مکاتبات محمد بن ابیبکر با معاویه گفته است: «مکاتبات جرت بینهما كرهت ذكرها لما فیه مما لا یحتمل سماعها العامه».۳
فشرده سخن اینکه مخالفان تشیع با این اقدامات ناصواب، بسیاری از واقعیات تاریخی را نادیده گرفته و به حاشیه رانده و در مقابل با بهرهگیری پارهای گزارشهای ناقص و تحریف شده، دستگاه کلامی و عقیدتی پیریزی کرده و آنگاه با ادعای اجماع و اتفاق مسلمین، به اصول و قواعد آن دستگاه کلامی پایبند شدند. شگفت آنکه در سدههای بعدی، برخی عالمان آنها، این مبانی عقیدتی را بیهیچ اشکالی پذیرفته و متعصبانه از آن دفاع میکردند. در این باره میتوان به سخن جمالالدین بحرق یمنی شافعی اشاره کرد که گفته است:
«اگر هزار آیه و هزار حدیث متواتر از رسول خدا صلی الله علیه و اله در جانشینی حضرت علی علیه السلام وارد شده بود و در مقابلش اجماع برخلاف آن منعقد گردیده باشد، باید آن نصوص را بر نسخ حمل کرد!!!».۴
و یا سیفالدین آمدی از متکلمان بنام اشاعره، درباره معنای لفظ مولی میگوید:
«لفظ مولی را نمیتوان به معنای اولی دانست و اصلاً در لغت چنین معنایی وارد نشده است و اگر هم در لغت چنین احتمالی برود، نمیتوان کلام رسول خدا صلی الله علیه و اله را بر آن حمل کرد. چرا که در این صورت با اجماع و