65
آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین

همان روزگار به معتزله نیز قدریه اطلاق می‌شد، می‌توان طرف مورد اشاره در این روایات را جریان و تفکر معتزلی دانست. البته چنانکه گذشت بررسی اندیشه معتزله نیز این اطلاق و استعمال را تأیید می‌کند.

جمع‌بندی

در آموزه‌های ادیان، خداوند دارای علم و اراده مطلق است و حاکمیت و اطلاق این اراده با اختیار و حریت انسان در تعارض به نظر می‌رسد. این تفکر حتی در بین مشرکان حجاز نیز وجود داشت و به نوعی آنها هم به حاکمیت اراده و تقدیر خداوند و در نتیجه جبر باور داشتند. قرآن و روایات نبوی به عنوان اصلی‌ترین منابع معرفت اسلامی نیز بر جایگاه اراده و مشیت الهی و نیز موضوعاتی چون قضا و قدر تأکید کرده‌اند.

ظواهر برخی آیات، افعال ارادی انسان را متعلق ‌اراده خدا می‌داند و در آیاتی هدایت و سعادتمندی انسان در گرو اراده و خواست خدا معرفی شده است. اگرچه در برابر این آیات، نمونه‌های فراوانی نیز بر مسئولیت و نقش انسان در اعمال خویش دلالت می‌کرد و مستندات فراوانی برای اختیارگرایان پیش رو می‌گذاشت، اما با توجه به زمینه‌های جبرگرایی در دوران جاهلی و البته روحیه خضوع و انقیاد مؤمنان در برابر خداوند، آیات و مستندات ناظر به اختیار، در این تعارض ظاهری به نفع حاکمیت اراده الهی تفسیر و توجیه شدند و نظریه‌های جبرگرا مستند به ظواهر کتاب و سنت مطرح شد. جبرگرایان در برابر معضل الهیاتی به ویژه با تأکید بر مسئله قضا و قدر و نیز آموزه خلق اعمال عباد - که گاه با عنوان توحید در خالقیت و یا توحید افعالی بیان می‌شد - بر فاعلیت حق‌تعالی و نقش خداوند در افعال بندگان تأکید و تصریح داشتند. آنها شواهد و نصوصی که دلالت بر فاعلیت و آزادی اراده انسان داشت را نیز در ساختار جبر تفسیر می‌کردند.


آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین
64

معتزله نشان می‌دهد بیشتر معتزله بر این باور بودند که خداوند بر چیزی که انسان را بر آن قادر ساخته است قدرت ندارد.۱

قاضی عبدالجبار در کتاب المغنی، فصل مستقل و مبسوطی را به این موضوع اختصاص داده است.۲ از نظر ایشان اگرچه قدرت انسان از سوی خداوند تملیک شده و خدا انسان را بر افعالش قادر ساخته است۳، اما پس از آن‌که انسان قدرت بر مقدوری یافت، آن مقدور - و از نظر معتزله بغداد جنس آن مقدور - از حوزه قدرت الهی خارج می‌شود. در روایاتِ نفی تفویض نیز به این نکته اشاره شده است که: «قدریه می‌خواستند خداوند را به عدلش توصیف کنند، ولی او را از قدرت و سلطنتش خارج ساختند».۴

دیدگاه معتزله در مسئله قضا و قدر که پیش‌تر به آن اشاره کردیم نیز مؤید این مطلب است که اندیشه معتزله از مصادیق تفویض به شمار می‌آید.

بر پایه گزارش‌های تاریخی، پس از چند دهه و با پیدایش تفکر اعتزال - که در این موضوع هم عقیده با قدریان بود - ‌اندیشه نفی قدر و جریان قدریه به صورت مستقل ادامه حیات نداد و شاهدی بر حضور گروهی با عنوان «قدریه» و مخالف با معتزله در نیمه دوم سده دوم در دست نیست. با این‌حال تعابیر به کار رفته در روایات و گزارش‌های موجود در منابع حدیثی با عناوینی چون «قدری» و «قدریه» نشان از حضور اندیشه‌ای با این عنوان در جامعه آن روز دارد. با توجه به اینکه از

1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۹۹.«فزعم اکثرهم ان الباری لا یوصف بالقدرة علی ما أقدر علیه عباده علی وجه من الوجوه».

2.. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۸، ص۱۰۹-۱۶۱؛ همچنین نک: قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۳۷۵؛ قاضی عبدالجبار، المحیط بالتکلیف، ص۳۵۶-۳۶۶. قاضی در این آثار به دیدگاه مشایخ خود و پیشینیان از معتزله مثل علّاف و نظام اشاره کرده است.

3.. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۸، ص۳.

4.. شیخ صدوق، التوحید، ص۳۸۲؛ منسوب به علی بن موسی الرضا علیه السلام، فقه الرضا، ص۳۴۹.

  • نام منبع :
    آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
    شمارگان :
    500
تعداد بازدید : 982
صفحه از 230
پرینت  ارسال به