انسان نه فعلی دارد و نه قدرت و ارادهای که منشأ فعل باشد، بلکه خداوند فعل را در او خلق میکند همچنان که در جمادات خلق میکند. بنابراین فاعل حقیقی همه افعال، خداوند است و انتساب فعل به انسانها مجازی است.۱ این نظریه، تندترین نظریه جبرگرا در تاریخ مذاهب اسلامی است و از همینرو جهمیه را با عنوان «جبریه خالصه» نامیدهاند.
اندیشه جبر، متکی بر توحید فاعلی و انحصار خالقیت در خداوند بوده، بر نظام فراگیر اراده و مشیت الهی و نیز عمومیت قضا و قدر تأکید داشته است. دفاع از این اندیشه، از سوی برخی اشخاص و جریانهای کلامی دیگر چون خلفیه، حمزیه، شعیبیه، میمونیه، اباضیه از خوارج و نیز ضراریه، نجاریه و کُلابیه هم مورد تأکید قرار گرفت.۲ همه گروههای جبرگرا در این مسئله اتفاق داشتند که اراده خداوند و نظام تقدیر، شامل و حاکم بر همه امور و مؤثر در پدید آمدن افعال است و چیزی در عالم، حادث نمیشود مگر به اراده حقتعالی.۳
در میان جبرگرایان، جهمیه و گروههایی از ازارقه (از فرق خوارج) منکر هرگونه قدرت و استطاعت بر فعل برای انسان بودند.۴ پارهای از اهل حدیث و سایر جبرگرایان نیز اگرچه وجود استطاعت در انسان را میپذیرفتند، اما معتقد بودند خداوند برای هر فعل - در زمان خود - قدرتی در انسان میآفریند که هیچ نقشی در ایجاد فعل ندارد، بلکه خداوند مطابق با قضا و قدر،افعال را در بندگان میآفریند.۵ به بیان دیگر همه جبرگرایان، وجود استطاعت و قدرتی که پیش از فعل و مؤثر در پدید آمدن فعل باشد
1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۲۷۹؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۱۱.
2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۹۳- ۹۴- ۱۰۸- ۲۸۱- ۲۸۳- ۵۱۴.
3.. قاضی عبدالجبار، المختصر فی اصول الدین، ص۱۹۷؛ ملاحمی خوارزمی، الفائق، ص۱۶۹.
4.. ابنحزم، الفصل، ج۳، ص۳۳.
5.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۳۹.