مسئله اختیار و نفی جبر مطرح بود و سیره جاری مسلمانان نیز هر فرد را در برابر عملش مسئول میشناخت. از طرفی فطرت و عقل نیز بر آزادی اراده و اختیار آدمی دلالت دارد و جبرگرایی خلاف وجدان اولیه و فطری انسانها است.
وجود این شواهد در قرآن و سنت به ضمیمه اندیشههای رسیده از فرهنگ پیشینیان و البته در کنار فطرت وعقل، زمینه شکلگیری نظریههای مختلفی را فراهم نمود.
رویاروییها و پیدایش نظریههای کلامی
پیشتر بیان شد که زمینههای فکری پیش از اسلام و برخی آموزههای کتاب و سنت، زمینه برداشت دو اندیشه متفاوت و حتی متعارض را داشت. با ورود به دوران نظریهپردازیهای کلامی - در پایان سده اول هجری - این مسئله به یکی از مهمترین موضوعات چالش برانگیز در کلام اسلامی تبدیل شد و نظریههای مختلفی پیرامون این موضوع شکل گرفت. اما جریانهای مختلف کلامی نتوانستند میان مجموعه شواهد و مستندات وحیانی و عقلانی در این موضوع جمع کرده، معمولاً پارهای از شواهد را به نفع پارهای دیگر از مستندات، کنار نهادهاند. البته در این داوری، عوامل بیرونی دخالتی تأملبرانگیز داشتهاند. ضمیمه شدن انگیزههای سیاسی و اجتماعی و تأثیرپذیری از آموزهها و فرهنگهای بیرون از جهان اسلام، سبب شد هر گروه از مسلمانان با تأکید بر پارهای از شواهد کتاب و سنت، تفسیری متمایز از مسئله ارائه کنند.
اگرچه در موضوع فاعلیت انسان، دیدگاههای مختلفی از سوی متکلمان ارائه