يَتُوبَ عَلَيْهِمْ)۱؛ (فَإِنْ يَشَإِ اللّه يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ)۲؛ (وَلَوْ شِئْنا لَآتَيْنا كُلَّ نَفْسٍ هُداها)۳؛ (وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَريخَ لَهُمْ)۴؛ (وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَداً إِلَّا أَن يَشَاءَ اللّه)۵
اگرچه ظاهر این آیات در مواردی است که مشیت خدا تعلق نگرفته است، اما نشان میدهد مشیت خدا به افعال انسان نیز تعلق مییابد. «لو شاء اللّه»، «ما فَعَلوُه» یا «لآمَنَ» یا « مَا اقْتَتَلُوا» و البته اگر مشیت خداوند به چیزی تعلق پیدا کرد، تخلفناپذیر است و ظاهر این آیات نیز همین مطلب را تأیید میکند.
این حجم از آیات که سخن از اراده و مشیت الهی را مطرح میکند، فضای فکری را به سوی غلبه و حاکمیت اراده و مشیت الهی بر خواست و مشیت بندگان سوق میدهد و البته زمینههای فرهنگی و روح خضوع و تسلیم ناشی از ایمان نیز در این برداشت مؤثر است. طبیعی است که مؤمنان در پیِ باور به علم و قدرت نامحدود الهی، در برابر اراده الهی تسلیم بوده و برای خود ارادهای در برابر خدای قادرِ قهّار نمیبینند. این اندیشه زمانی که با این مجموعه از آیات الهی برخورد میکند به آسانی مسئله را تعمیم داده، میتواند از اراده انسانی در برابر اراده الهی صرف نظر کند و جا را برای شمول اراده الهی باز نماید.
در کنار این مجموعه از آیات قرآن، گروهی دیگر از آیات - اگرچه به صراحت از اراده و مشیت خداوند یاد نکرده است، اما از دریچهای دیگر و با کاربست واژگانی متفاوت - به حاکمیت اراده الهی اشاره دارد؛ همچون «أمر»، «قضا» و «قدر». این