تمثّل دهر یا قَدَر و واسطه بین خدا و مردم هستند. شفیع قرار دادن بتها و توسل به آلهه، به قصد طلب رحمت و دفع عذاب الهی بود که به باور ایشان با واسطه بتها به مردم میرسید.۱ این اعتقاد شرکآلود، اگرچه مشیت خداوند را محدود به مشیت خدایان مینمود و با شریک قرار دادن در فعل الهی، حریّت را از فعل خداوند نفی میکرد، آزادی انسان را نیز متزلزل ساخته و با اعتقاد به جبر و قدر، حریّت را از انسان نفی و یا محدود و مقدّر میدانست.
قرآن کریم از این باور مشرکان مکه چنین گزارش نموده است:(سَیَقُولُ الّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّه ما أَشْرَکْنا وَلا آباؤُنا و لا حَرّمنا مِن شَیء).۲
این آیه شریفه تصریح میکند که مشرکان مکه شرک خود و پدرانشان را به مشیت و خواست الهی نسبت میدهند. در آیات دیگری نیز به گفته مشرکان اشاره شده است که عبادت فرشتگان و شریک قرار دادن برای خداوند را به مشیت الهی منتسب میکردند: (وَ قَالوا لَو شاءَ الرَّحمنُ مَا عَبَدناهُم).۳ در مواردی نیز گناهان خویش را به امر الهی مرتبط کرده و از خود سلب مسئولیت میکردند: (وَإِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءنا وَاللّه أَمرنا بِها).۴
در این عبارات، افعال و اعمال، آشکارا به مشیت و امر الهی نسبت داده شده است، چنانکه در مواردی سرنوشت انسان را به مخلوقات الهی مثل روزگار نسبت میدادند: (ما هِیَ اِلّا حَیاتُنَا الدُّنیا نموتُ وَ نَحیا و مَا یُهلِکُنا الا الدَّهر).۵
این اندیشه در اشعار باقی مانده از عصر جاهلی نیز قابل پیگیری است؛ از