یک از نظریههای پیشگفته در مسئله فاعلیت، گذشته از تبیین نسبت میان فاعلیت خدا و فاعلیت انسان، پیامدها و آثاری در سایر موضوعات مرتبط کلامی خواهد داشت. این پیامدها میتواند بسیار گسترده باشد و باید در یک مطالعه دقیق، نسبت باور به هر یک از این نظریهها با یکایک باورهای کلامی سنجیده و بحث شود.
در اینجا و به مناسبت مقایسه میان این سه دیدگاه، فقط به موضوعاتی اشاره میکنیم که ارتباط مستقیم با این نظریهها دارد و اتخاذ موضع در نظریه فاعلیت، به شکل معناداری در این موضوعات تأثیر خواهد داشت. در این بحث پایانی تلاش بر این است که نشان دهیم پارهای از موضوعات و مفاهیم دینی، تنها در قالب نظریه أمر بین أمرین و در دستگاه تبیین شده از سوی متکلمان نخستین امامیه، معنادار و قابل پذیرش خواهد بود؛ اما در دستگاه جبری و یا تفویضی، بیمعنا و یا غیر قابل پذیرش خواهند بود.
هدایت و ضلالت
هدایت و ضلالت از موضوعاتی است که هم به خداوند نسبت داده شده و هم با فعل انسان در ارتباط است. ظاهر برخی آیات قرآن کریم، فعل هدایت و ضلالت را به خداوند نسبت داده است. چنانکه در آیاتی دیگر اضلال به شیطان، ائمه کفر و گاه به خود انسان گناهکار نسبت داده میشود.
از آنجا که هدایت و ضلالت از افعالی است که میتواند به فعل انسان مرتبط باشد، جریانهای مختلف کلامی، متناسب با دیدگاهی که در موضوع فاعلیت انسان اتخاذ کردهاند، به تفسیر و تبیین موضوع هدایت و ضلالت پرداختهاند.
جبرگرایان که معتقد بودند هر چیزی در این عالم هستی، مخلوق و مصنوع خداوند است و به اراده و قدرت الهی پدید میآید، در این مسئله نیز با انتساب فعل هدایت و اضلال به خداوند، نقش انسان و فعل او را انکار کردند. در مقابل،