جبر، نظریه استطاعت پیش از فعل را مطرح کردند که از نظر ایشان، استطاعت همان قدرت بود. از نظر این گروه همه انسانها قدرت بر فعل دارند و اگر این قدرت نباشد، تکلیف و نظام پاداش بیمعنا خواهد بود. تفسیر این جریان از استطاعت به دیدگاه قدریان نزدیکتر بود و از جبرگرایان و اصحاب حدیث فاصله میگرفت. با این همه ایشان وقوع فعل در خارج را به اراده و مشیت الهی میدانستند و با این بیان دیدگاه معتزله را نیز نقد میکردند. اما خط فکری هشام و شاگردان او تفسیر دیگری از استطاعت داشتند. هشام بن حکم اذن و اراده الهی را در مفهوم استطاعت وارد میکرد و میان قدرت بر فعل و استطاعت تمایز میگذاشت.
از نظر هشام، استطاعت همراه فعل به فاعل داده میشود و با اذن و اراده الهی گره خورده است. در حقیقت وی نظریه أمر بین أمرین را با مفهوم استطاعت تبیین میکرد. این اختلاف در تبیین و تفسیر مبانی نظریه، سبب شد برخی اصحاب به جبر و برخی به تفویض متهم شوند. اما باید توجه داشت که هیچکدام از جریانهای کلامی و حدیثی امامیه در کوفه، به جبر یا تفویض معتقد نبودند و همگی بر أمر بین أمرین و نفی جبر و تفویض اتفاق نظر داشتند؛ نهایتاً تفسیر ایشان از مبانی نظریه متفاوت بود. پس از افول مدرسه کوفه تا پیش از شکلگیری مدرسه بغداد نیز همین تفسیر از نظریه أمر بین أمرین در آثار برجای مانده از آن دوران مشاهده میشود. همه اندیشمندان و صاحبنظران امامیه از یک سو، بر دو اصل قدرت و از سوی دیگر بر استطاعت پیش از فعل و حاکمیت اراده الهی تأکید دارند و با تبیین این دو مسئله، به نفی جبر و تفویض و تبیین أمر بین أمرین میپردازند.