145
آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین

اشاره شد که متکلمان کوفه مثل زراره، مؤمن الطاق و هشام بن سالم در تقابل با نظریه جبرگرا، بر استطاعت پیش از تکلیف تأکید داشتند و برخی استطاعت را همانند معتزله به صحت و سلامت تفسیر می‌کردند. اما ایشان در تقابل با ‌اندیشه معتزله و برای آنکه به تفویض گرفتار نشوند، بُعد دیگری در مسئله، که نشان‌‌دهنده نقش فعّال خداوند در تدبیر عالم هستی است را در کنار تأکید بر استطاعت گوشزد می‌کردند.

بنا بر گزارش اشعری، مؤمن الطاق که گمان می‌کرد استطاعت همان صحت است و طبیعتاً هر انسان سالم و صحیح‌الجسم استطاعت دارد، به این نکته نیز اذعان داشت که وجود استطاعت برای تحقق فعل کافی نیست و تا مشیت خداوند نباشد فعلی واقع نمی‌شود.۱ اما، هشام بن حکم، ارتباط فاعلیت انسان و فاعلیت خدا را به گونه‌ای متفاوت ترسیم کرده و قرائت وی از نظریه أمر بین أمرین، با تقریری متمایز از استطاعت همراه شد.

از آنجا که هشام، استطاعت را تمام آن چیزی که برای تحقق فعل لازم است می‌دانست،۲ نقش فاعلیت خداوند در افعال انسان را نیز داخل در حقیقت استطاعت می‌دید و معتقد بود استطاعت پنج رکن دارد.۳ چهار جزء از این مجموعه که شامل اموری چون صحت و سلامت و ابزار و عدم مانع است قبل از فعل مهیا می‌شود و جزء دیگر با عنوان «سببٌ واردٌ مِنَ اللّه» حین‌الفعل محقق می‌شود. هنگامی که خداوند آن سبب‌ را پدید آورد، حقیقت استطاعت که لازمه وقوع شیء است تحقق می‌یابد. به خوبی روشن است که هشام‌ بن حکم، معنی و مفهوم أمر بین أمرین را در تبیین مفهوم استطاعت داخل کرده است. بخشی از استطاعت، پیش از فعل موجود است و انسان بر پایه آن جزء از استطاعت، اراده کرده، اقدام به

1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۳.

2.. اشعری، اللمع فی الرد علی أهل الزیغ و البدع، ص۶۱.

3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۲.


آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین
144

بخشيد و به حقيقت آنچه آن جناب اهل و سزاوار آن بود، گرانى عمل را از ايشان برداشت و به اهل معصيت توانایى بر معصيتى كه از ايشان سر می‌زد را بخشيد، به دلیل پيشى گرفتن علمش در باب ايشان؛ و سهولت قبول از او را از ايشان منع نفرمود، زيرا كه علم آن جناب به حقيقت تصديق سزاوارتر است. پس موافقت نمودند با آنچه از براى ايشان در علم خدا پيشى گرفته بود و هر چند كه قدرت داشتند عملی انجام دهند كه ايشان را از معصيت خدا برهاند و این مطلب معنى آن است كه خدا خواست آنچه خواست و اين سرّ خدا است كه هر كس آن را نمی‌فهمد.۱

بنا بر این گزارش‌ها، می‌توان نتیجه گرفت که از نظر ابوبصیر، انسان حقیقتاً فاعل است و اعمال انسان‌ها تعیین کننده سعادت و شقاوت ایشان است. به تعبیری که وی از امام صادق علیه السلام نقل کرده، انسان‌ها به عمل و رفتار خویش اهل شقاوت می‌شوند. به بیان امام علیه السلام به واسطه اعمال‌شان شقی شدند «بأعمالهم شقوا»۲؛ این اعمال با استطاعتی که پیش از فعل، از سوی خداوند به ایشان عطا شده انجام خواهد شد، اما همه در نظام مشیت الاهی و به اذن و اراده او واقع می‌شود.

البته در این میان، متکلمان نظریه‌پرداز مدرسه کوفه، افزون بر روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام دریافت و نقل می‌کردند، در تلاش برای تبیین و نظام‌سازی این معارف، نظریه‌هایی ارائه ‌کرده‌اند که تفاوت‌های اندکی در تبیین مسئله دارد. پیش‌تر

1.. «أَيُّهَا السَّائِلُ عَلِمَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ أَلَّا يَقُومَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِهِ بِحَقِّهِ فَلَمَّا عَلِمَ بِذَلِكَ وَهَبَ لِأَهْلِ مَحَبَّتِهِ الْقُوَّةَ عَلَى مَعْرِفَتِهِ وَ وَضَعَ عَنْهُمْ ثِقْلَ الْعَمَلِ بِحَقِيقَةِ مَا هُمْ أَهْلُهُ‏ وَ وَهَبَ لِأَهْلِ الْمَعْصِيَةِ الْقُوَّةَ عَلَى مَعْصِيَتِهِمْ لِسَبْقِ عِلْمِهِ فِيهِمْ وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ إِطَاقَةَ الْقَبُولِ مِنْهُ لِأَنَّ عِلْمَهُ أَوْلَى بِحَقِيقَةِ التَّصْدِيقِ فَوَافَقُوا مَا سَبَقَ لَهُمْ فِي عِلْمِهِ وَ إِنْ قَدَرُوا أَنْ يَأْتُوا خلالا تُنْجِيهِمْ عَنْ مَعْصِيَتِهِ وَ هُوَ مَعْنَى شَاءَ مَا شَاءَ وَ هُوَ سِرٌّ»(شیخ صدوق، التوحید، ص۳۵۵).

2.. شیخ صدوق، التوحید، ص۳۵۶.

  • نام منبع :
    آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
    شمارگان :
    500
تعداد بازدید : 1086
صفحه از 230
پرینت  ارسال به