میکنند،۱ درحالیکه دیگران وی را میانهرو میخوانند؛۲ و به نظر میرسد که صافی در این مسئله آن اندازه ابهام دارد که به نویسنده دیگری امکان دهد که مطالب آن را در تأیید این استدلال خود نقل کند که شیعیان بر این باور نیستند که قرآن موجود بهنحوی ناقص است.۳ صافی با دوازده ”پیشدرآمد" (مُقَدَّمات) آغاز میشود که دربرگیرنده پیشفرضهای بنیادینی هستند که این اثر را شکل میدهند.۴ عنوان طولانیترین این مقدمات این است: «در باب آن احادیثی که مربوط به گردآوری، تحریف، زیاده، و نقیصه قرآن هستند، و توضیح آن»۵.۶
به گفته ایوب، محسن فَیض مدعی بود که نخستین حاملان سنت تفسیری، در آنچه نقل میکردهاند ملزم به تَقیَّه («پنهانکاریِ دینی») بودهاند، در نتیجه احتمالاً بخش اعظم از سنت واقعی از دست رفته است. ”البته این روند، عرصه وسیعی برای گمانهزنیهای جدید در تفسیر، تحت عنوان احیاء سنت، فراهم آورد."۷ یکی از عبارات مربوطه در صافی چنین است:
قرآنِ در دست ما، کلّ همان قرآنِ نازلشده از جانب خداوند بر محمد نیست. بلکه مطالبی در آن وجود دارد که با آنچه خدا نازل کرده، تعارض دارد. همچنین مطالبی در آن آمده که دستخوش دستبُرد و تغییر شدهاند. مطالب زیادی در قرآن وجود داشته که از آن حذف شده است، مانند: نام علی در بسیاری از موارد، و عبارت آل محمد (خاندان محمد)، و نیز اسامی ”منافقان" در مواردی که مطرح میشوند... وانگهی، چینش قرآن به صورت مورد رضایت خدا و رسولش مرتب نشده است۸.۹
بااینحال به نظر میرسد محسن فَیض بعدها این موضع را تعدیل کرده است. این نکته را ایوب چنین توضیح میدهد: محسن فَیض مقید به سنت بوده است، چنانکه در آثار عالمان شیعی مورد احترامی مانند طوسی و طَبَرسی که بر وثاقت متن [[قرآن]] اصرار دارند، نیز
1.. Ayoub, ۱۸۲ [[ب.ت: ایوب، قرآن ناطق]].
2.. Newman, ۱: ۴۲.
3.. Maulvi Muḥammad Ali, The Holy Qurʾān (Lahore ۱۹۳۵), xci-xcii.
4.. صافی، ج۱، صص۱۵-۷۸.
5.عین عنوان این مقدمه در صافی (ج۱، ص۴۰) این است: «المقدمة السادسة في نبذ مما جاء في جمع القرآن وتحريفه وزيادته ونقصه و تأويل ذلک». (م.)
6.. صافی، ج۱، صص۴۰-۵۵.
7.. Ayoub, ۱۸۶ [[ب.ت: ایوب، قرآن ناطق]].
8.عین عبارت صافی (ج۱، ص۴۹) چنین است: "إن القرآن الذي بين أظهرنا ليس بتمامه كما أُنزل على محمد صلّى اللَّه عليه وآله وسلم بل منه ما هو خلاف ما أنزل اللَّه ومنه ما هو مغيّر محرّف وإنه قد حذف عنه أشياء كثيرة منها اسم علي عليه السلام في كثير من المواضع ومنها غير ذلك وأنه ليس أيضاً على الترتيب المرضي عند اللَّه وعند رسوله صلّى اللَّه عليه وآله وسلم". (م.)
9.. Translated in Ayoub, ۱۹۰; cf. Ṣāfī, ۱:۴۹.