کتاب دور از دسترس بخش عمده مسلمانان باقی بماند، که با کار او (و البته تبلیغات وهابی) این خواسته دیگر برای همیشه بر باد رفت. از سوی دیگر، او استدلالی به یک معنا ابطالناپذیر طرح کرد که ساده و در عین حال بسیار تأثیرگذار بود. او میگوید هر ردیه شیعیای بر تحریف مردود و دروغین است، زیرا ناشی از پنهانکاری مصلحتی (تقیة) است (مانند همه ردیههای شیعی بر خود آموزه تقیه). هرچند پیش از آن هم چند تن از نویسندگان شیعی ـ مثل نعمت الله جزائری، شریف عاملی و احمد بن علی طبرسی ــ این مطلب را تأیید کرده بودند، اکنون خطیب سلاح تقیه را به سوی مؤلفان شیعی [[منتقد تحریف]] برگرداند تا راه را بر علماء شیعه ببندد و ردیههایشان بر کتاب نوری را بیاعتبار سازد.۱
خطیب اولین نویسنده سنیای نبود که در قرن بیستم به رویکرد شیعیان به قرآن پرداخت، ولی او از شرایط فکری و سیاسیای سود جست که عامه مردم را از روابط بینامذهبی در اسلام آگاه کرده، و در عین حال جنبش تقریب را آسیبپذیر ساخته بود. او همچنین کتابش را به گونهای متمایز از کتابهای پیشینیانش نوشت: یوسف دِجوی تنها به آثار سنی استناد کرده بود، بدون اینکه هیچ اشارهای به دیدگاههای شیعیان داشته باشد؛۲ محمد رشید رضا خیلی کوتاه به کتاب نوری اشاره کرده بود ـ ظاهرا او تنها شناختی سطحی از کتاب داشته؛۳ موسی جار الله در سفرنامه معروفش میگوید در کل سرزمین ایران و عراق، یک شیعه اعم از عالم و عامی نیافته است که شناخت کافی از قرآن داشته باشد؛۴ سرانجام، عبدالله قصیمی در نقد شدیدش بر شیعیان یک فصل کامل را به فصل الخطاب اختصاص داده ولی تأثیرش محدود است، بدون شک به علت اینکه افکار مؤلف پس از جنگ جهانی دوم، از وهابیگری سرسختانه به الحاد علنی تغییر کرد.۵
در همین زمان، عالمان شیعه به سرعت و یکصدا واکنش نشان دادند. عالم عراقی، محمد حسین کاشف الغطاء، طی یک نامه سرگشاده به دجوی پاسخ گفت و در آن بیش از
1.. خطیب، الخطوط العریضة، صص۱۰-۱۸.
2.. دجوی، الجواب المنیف، صص۱۶۴-۱۸۷.
3.. رشید رضا، السنة والشیعة، صص۴۳-۴۴، ۷۴-۷۵.
4.. جار الله، الوشیعة، صص۱۱۲-۱۱۳، ۱۲۵-۱۲۶، ۱۵۱-۱۵۵.
5.. قصیمی، الصراع، ج۲، صص۸۶۱-۸۸۱.