احتمالاً ناشی از این واقعیت بود که مجامع حدیثی خودشان هم خالی از روایات دال بر تحریف نبود. در آن روایات نیز وجود آیاتی گمشده که در متن قرآن موجود نیامده، تأیید شده است. اینها دقیقاً همان روایاتی است که نوری در فصل هشتم کتاب فصل الخطاب خود از آنها سود برده است. این مسئله تنها محدود به آثار بهاصطلاح «کلاسیک» نیست، بلکه حتی نویسندهای متأخرتر، مانند سیوطی در تفسیرش بر قرآن روایاتی را نقل کرده است که میگویند سوره احزاب در شکل اصلیاش بلندتر بوده است.۱
اما در قرن بیستم وضعیت به کلی دگرگون شد. در اصل، مناقشه جدید از همان الگوی کلاسیک که از زمان اشعری تا ابن تیمیه وجود داشت بهره برد؛ یعنی الگوی مربوط به زمانی که سنیان برای اولین بار از اتهام تحریف آگاه شدند. نویسندگان معاصر سنی نیز تنها زمانی به این بحث پرداختند که مسئله آشکارا توسط خود شیعیان بیان شده بود ـ در عین حال شیعیان قاطعانه تصمیم گرفتند که همگی هر گونه تحریف را رد کنند.
با این همه، عکسالعمل اهل سنت بسیار شدید و بیسابقه بود؛ حداقل از نگاه خود این نویسندگان، موفقیتی درخشان حاصل شده بود. بحث تحریف دیگر اهمیتی همپایه مسئله مهمی مانند امامت یافته بود و گاهی حتی از آن هم مهمتر قلمداد میشد. تا حدی این موضوع خالی از طنز هم نیست، زیرا انگیزه اصلی در ورای بحث دقیقاً تلاشی برای تقریب اعتقادی و فراگیر میان تشیع و تسنن بود، تلاشی که از دهه ۵۰ میلادی آغاز شده بود. اما در جریان منازعهای که بلافاصله با حرکت تقریب به راه افتاد، تحریف تبدیل به نقطه مرکزی اختلافات شد که از آن زمان جزء اساسی جدلی است که اهل سنت عمدتاً در آن شرکت دارند.۲
اولین گام در جریان تقریب را رشید رضا بر اساس طرحی فکری در مجله اصلاحیاش المنار برداشت.این تلاش هم مانند کنگره عمومی اسلام در اورشلیم در سال ۱۹۳۱ بیثمر ماند؛ این کنگره اولین کنفرانس در قرن بیستم بود که دانشمندان دو مذهب را گرد هم میآورد. کوششهای دیگری هم برای گفتوگو میان دو مذهب، مخصوصا در دانشگاه ازهر قاهره