با تلاش نوری برای فراهم آوردن سیاههای از تمام روایاتی که درباره تحریف هستند، شمار آیاتی که به شکلی دچار تحریف شدهاند بسیار بسیار زیاد میشود. در پایان تنها ۱۷ سوره در قرآن باقی میمانند که از تحریف و تغییر مصون ماندهاند.
نوری کتابش را با بخش دوم، که بسیار کوتاهتر از بخش اول و شامل فقط یک فصل در ۳۹ صفحه است، به پایان میبرد. او در این بخش که به رد آراء دیگر نویسندگان شیعی در رد احتمال تحریف قرآن میپردازد.۱ او در این فصل تفسیر دو آیه حجر۱۵: ۹ و فصلت۴۱: ۴۱-۴۲، به عنوان تضمین الهی در برابر تحریف، و مخصوصا استدلال شریف مرتضی ضد تحریف را، که فضل حسن طبرسی در مجمع البیان نقل کرده، بررسی میکند. نوری در اینجا تنها به نقل قول از مراجع معروف اکتفا نمیکند، بلکه سعی میکند تا استدلال منطقی ارائه دهد. برای مثال او برای رد این ادعا که فراوانی معتقدان به یک عقیده ضامن درستی آن است، نمونههایی میآورد که مسلمانان درباره چند عمل فقهی قرآنی با یکدیگر دچار اختلاف شدهاند [[پس عجیب نیست که درباره برخی آیات هم دچار اختلاف شده باشند]]. اعمال پرتکراری مثل اذان، جزئیات وضو و حتی شکل درست نماز، همگی دچار تغییراتی شدند که روشن است تحریفی از شکل اولیه هستند. اقلیت مؤمنان صادق همواره در تقابل با اکثریت جاهل و منافق بودهاند. در پایان نوری از استدلال شریف مرتضی در تشبیه قرآن به دیوان اشعار به شدت انتقاد میکند که با این تشبیه نتیجه گرفته است پس هر خوانندهای باید بلافاصله انواع تحریف را تشخیص دهد. نوری در جواب میگوید که شرایط خلق این دو اثر اصلاً قابل مقایسه نیستند. زیرا متن دیوان شعر را نویسنده یکجا مینویسد، حال آن که قرآن به تدریج طی ۲۰ سال نازل شده است. آیات جداجدا به شدت پراکنده بودند و جمعآوریشان کار بسیار دشوار بوده است. اگر یک مجموعه اشعار هم این گونه جمع شود، همین اتفاق [[که برای قرآن افتاده]] برایش میافتد.
کتاب نوری، در دوران مدرن، اولین بررسی واقعاً نظاممند مسئله تحریف قرآن است.