يا مراقب اصلي در نگهداري از کودک و پاسخ مقتضي و به موقع به نيازهاي او به وجود ميآيد. به عنوان مثال، اريکسون،۱ ضمن تأکيد بسيار بر اهميت ايجاد اعتماد در نخستين سال زندگي کودک، توضيح ميدهد که «تعامل بين کودک و مادر، تعيين ميکند که آيا کودک، دنيا را با نگرش اعتماد خواهد ديد يا بياعتمادي. اگر مادر، به نيازهاي جسماني کودک پاسخ دهد و محبّت، عشق و امنيت کافي براي او تأمين کند، از آن پس، کودک، حس اعتماد را در خود، پرورش خواهد داد؛ نگرشي که نظر کودک را در باره خودش و ديگران، مشخص خواهد کرد» (شولتز۲ و شولتز،۳ ۱۳۷۷ش، ص ۲۴۵).
بالبي۴ نيز در «نظريه دلبستگي»۵ خود، به اهميت سه عنصر در دسترس، حساس و پاسخ دهنده بودن مادر براي ايجاد احساس ايمني يا اعتماد پايه در کودک تأکيد ميکند (مظاهري، ۱۳۷۷ش). همان گونه که احترام به خداوند، داراي مراتب گوناگوني است، اعتماد نيز درجات متفاوتي دارد. در متون اسلامي، مؤلّفه اعتماد به خدا را «توکّل» ناميدهاند. توکّل، به معناي واگذار کردن کار به خدا و اعتماد کردن به وکالت اوست، با اين علم که خداوند، خيرخواه ما و داناتر و تواناتر از همه است.
امام خميني (۱۳۸۲ش) در چهل حديث، پس از توضيح اقسام توکّل بر خدا، بر اين نکته تأکيد ميکند که به هر حال، «متوکّل، طالب خير و صلاح» خويش است، و حق تعالي را ـ که فاعل خير داند ـ وکيل کند در تحصيل خير و صلاح» (ص ۲۱۷).
توکّل در لغت، به مفهوم وکيل گرفتن يا واگذار کردن کار به ديگري است. علاّمه مجلسي، دو معنا براي توکّل بيان کرده است: يکي متولّي نگهداري از مال ـ که وکيل بر مال جاري است ـ و ديگري به معناي تکيهگاه و پناهگاه ـ که همان توکّل در قرآن و حديث است. (بحار الأنوار، ج ۴، ص ۲۰۵). خواجه عبد الله انصاري در رساله صد ميدان آورده است که «توکّل، کار به وي سپردن است ... و از وي