او را به شقاوت و پستى مى كشاند. در جاى ديگر مى فرمايد:
مَن غَفَلَ جَنى عَلى نَفسِهِ وانقَلَبَ عَلى ظَهرِهِ وَحَسِبَ غَيَّهُ راشِدا وَغَرَّتهُ الأمانيُّ وأخَذَتهُ الحَسرَةُ والنَّدامَةُ إذا قُضيَ الأمرُ وانكَشَفَ عنهُ الغِطاءُ وَبَدا لَهُ ما لَم يَكُن يَحتَسِبُ . ۱ هر كه غفلت ورزد، نسبت به خود ، مرتكب جنايتى شده و خود را به هلاكت انداخته است. پشتش به زمين مى آيد و گمراهى خود را رشد مى پندارد . آمال و آرزوها گمراهش مى كنند و زمانى كه كار از كار بگذرد و پرده ها كنار روند و آنچه به حساب نياورده است ، آشكار شود، حسرت و پشيمانى ، نصيب او خواهد شد. از امام صادق عليه السلام رسيده است:
أعوذُبِاللّهِ العَظيمِ مِن... غَفلَةٍ وَتَفريطٍ يُوجِبانِ الحَسرَةَ والنَّدامَةَ . ۲ پناه مى برم به خداى بزرگ از... غفلت و تفريطى كه موجب حسرت و ندامت مى شود!
اين كه چرا غفلت ، موجب حسرت مى شود ، به خاطر اين است كه غفلت ، آن پديده اى است كه نيروى حسابگرى انسان را فلج مى كند و هيچ قانونى را براى وى ، ضرورى و مبناى محاسبه مطرح نمى كند و چون انسان غافل ، همواره در خواب است ، همه اصول و قوانين را مرده مى پندارد ، مگر آن موقع كه به سود او به جريان بيفتد. انسانِ غوطه ور در غفلت ، توجّهى به آن ندارد كه اگر خارى بكارد ؛ گل نخواهد چيد و اگر جو بكارد ، گندم درو نخواهد كرد. او فقط خار مى بيند و در فكر آن نيست كه اين خار ، كِشته خود اوست؛ او سقوط مى بيند و نمى داند كه به تعبير مولوى :
در چهى افتاده كان را غور نيست
آن گناه اوست ، جبر و جور نيست . ۳
و هنگامى كه از كِشته خويش آگاه شود ، دچار عذاب حسرت خواهد شد كه چرا از نيروى تعقّل و حسابگرى خود ، به خوبى بهره نبرده است و سرمايه اش را بيهوده ، به هدر داده است؟ در حقيقت ، غافلان ، كسانى هستند كه براساس پيروى از غرايز حيوانى خود ، به اطراف موضوع ، توجّه نمى كنند. انگيزه هاى غريزى، آنان را به كارهايى وادار مى كند و اصلاً توجّه نمى كنند كه راه ديگرى هم وجود دارد و هدف هايى در كار است كه بايد آن راه را پيمود و به آن هدف ها رسيد . چنين افرادى ، توجه نمى كنند كه حقّى هست كه بايد پذيرفت و باطلى كه بايد رها كرد، راه صحيحى هست كه بايد برگزيد و راه خطايى كه بايد از آن كناره گيرى نمود. غافلان ، به اين حقايقْ توجّه نمى كنند؛ بلكه غرايزشان با كمك شرايط خارجى ، انگيزه هايى براى آنان به وجود مى آورند و ايشان نيز به دنبال آن انگيزه ها حركت مى كنند و در واقع ، زندگى شان يك زندگى حيوانى مى شود .
قرآن ، از اين گروه ، با عنوان «غافلان» ياد مى كند و آنها را در حكم چهارپايان به حساب مى آورد. آن جا كه مى گويد:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّيَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّيُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لاَّيَسْمَعُونَ بِهَآ أُوْلَـئِكَ كَالأَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ . ۴ و در حقيقت ، براى جهنّم بسيارى از جنّيان و آدميان قرار داديم ؛ [چرا كه ]دل هايى دارند كه با [حقايق را] نمى فهمند و