[محمد باقر][[ع]] درباره این قول خداوند پرسیدم: سرها و پاهایتان را تا قوزکها مسح کنید (مائده۵: ۶)[۱] و اینکه آیا [[واژه أرجلکم]] در موضع جرّ ( الخَفض) است یا در نقش مفعولی ( النَصب). امام فرمود: «در موضع جرّ است»."۲
به طور جالب توجهی، در نقل دیگری از این خبر (باز هم به نقل از غالب بن هُذَیل) در تفسیر محمد بن مسعود عیاشی (د. ۳۲۰/۹۳۲)، از محمد باقر[[ع]] پرسیده میشود: آیا این مجرور است ( الخَفض) یا مرفوع ( الرفع)؟ جای تعجب نیست که امام [[در اینجا هم]] میگوید: باید در موضع جرّ باشد.۳
در اینجا، به نظر میرسد کاربرد [[اصطلاحاتِ]] خَفض و نَصب توسط امام بیشتر حول اصطلاحات صرفی نحویِ وضعشده درباره اعراب انتهای واژگان میگردد، تا حرکت کسره که کمتر [[از آن اصطلاحات فنی]] جالب توجه است؛ چون مرکز ثقل بحث این است که آیا أرجُلکم متأثر از حرف اضافه باء است یا فعل فَاغسِلوا. همان طور که مطالعات کِیس فِرستِیخ و جاناثِن اُوِنز نشان داده، رواج یافتن مجموعه اصطلاحات مربوط به اعرابهای آخر کلمات در نظریه دستوری عربی مدتی زمان برده است، و همین خود میتواند نشانهای برای [[شناسایی]] مکتبهای جغرافیایی و دورهبندی آنها باشد. خَفض یک اصطلاح متمایز مربوط به مکتبِ دستوریِ کوفیانِ متأخر است، که از [[موجِ غالب در]] پذیرش گسترده مجموعه اصطلاحاتِ دستوریِ بصریان جان سالم به در برد تا کاربرد محدودی در آثارِ دستوریِ متأخر داشته باشد. برای مثال ابو بِشر عَمرو بن عثمان سیبَوَیْه (د. ۱۸۰/۷۹۷)، برای حالت صرفی نحویِ اضافی، از همان اصطلاحِ رایجترِ جَرّ استفاده میکند. با این همه کاربرد خَفض را زودتر از سیبَوَیه نیز میتوان یافت: این اصطلاح در تفسیرِ منسوب به محمّد کَلبی
1.*] وَامْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ
2.. ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، تهذیب الاحکام، تص. حسن موسوی (تهران، ۱۳۶۴ش)، ج۱، ص۶۰.
3.. محمد بن مسعود العیاشی، تفسیر العیاشی، (قم، ۱۴۲۱/۲۰۰۰)، ج۱، ص۳۰۱ (خبر ش۶۰). نوری، به نظر من کاملا بهدرستی، میگوید که نسخۀ تهذیب درست است: المیرزا النوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، (بیروت، ۱۹۸۷)، ج۱، ص۳۱۷.