ابن عباس: بنیاسرائیل مکلف به گفتن عبارت «هذا الأمر حقّ» بودهاند؛۱
عکرمه: ایشان مأمور به گفتن کلمه توحید «لا إله إلا الله» بودهاند؛ چه اینکه این سخن گناهان را میریزد؛۲
أبومسلم اصفهانی: «حطه» أی نَحط فی هذه القریه: در این شهر فرود میآییم. ۳
آیا بنیاسرائیل مکلف به تلفظ همین واژه بودهاند یا گزارش قرآن در بافت زبان عربی است؟ پاسخهای ارائه شده چنین است:
الف) طبق نقلی از ابن عباس: بنیاسرائیل مکلف به تلفظ همین واژه بودهاند؛۴
ب) اکثر مفسران: حطّه واژهای عربی است و آنها به زبان خود سخن گفتهاند.
فخر رازی پس از نقل سخن ابن عباس، هرچند آن را محتمل میداند، اما سرانجام، با این سخن که زبان قرآن عربی است و زبان ایشان عبری بوده، آن را نقد میکند؛۵ اما ابن اثیر ضمن نقل برخی احادیث از مشتقات ریشه فعلی حطط، عبارتی از حدیث سبيعة الأسلميّه۶ نقل میکند که مسئله ما را پیچیدهتر میکند: «... وفیه أن الصلاة تسمّی فی التورات حَطوطاً».۷ این در حالی است که در عبری نماز (و دعا) תפלה / Tefillah گفته میشود.۸ اینکه شاید یهودیان عربستان واژه
1.. راغب، مفردات، ج۱، ص۲۴۲.
2.. مقاتل، تفسیر، ج۱، ص۱۱۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۴۷.
3.. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۳، ص۵۲۴.
4.. سخن ایشان در مفردات چنین است: «کلمه أمر بها بنو اسرائیل ومعناه حطّ عنا ذنوبنا وقیل معناه قولوا صوابا» (ج۱، ص۲۴۲). در جایی دیگر نیز میگوید: «متشابهات قرآن سه دستهاند: الف) اموری که جز خدا کسی از آن آگاه نیست، مانند ذات باری و... همچنین الفاظی که بر تلاوت آنها امر به تعبد شدهایم، مثل «حطه»؛ ب) مواردی که راسخون در علم آنها را تبیین میکنند؛ ج) مواردی که میان مفسران اختلاف است، هرچند نمیتوان نظر قطعی ابراز داشت، اما بهاجمال میتوان مقصود آیه را دریافت». راغب، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقره، ص۸۹، به نقل از: قرآن اثری جاوید، ص۱۳۰.
5.. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۳، ص۵۲۴.
6.. از زنان صدر اسلام، صحابه و راویان حدیث. وی پس از صلح حدیبیه اسلام آورد و از همسرش مسافر بن حزام جدا شد. او روایتی درباره عدۀ زن باردار نقل کرده است که مستند فقها قرار گرفته است.
7.. ابن اثیر، ج۱، ص۴۰۲
8.. ریشۀ פלל / pilel به معنای داوری کردن، انتظار داشتن و... (معانی متعدی) و شفاعت کردن (( (معنای لازم) میباشد، اما هنگامی که به باب התפעל / hitpaʿel میرود، به معنای انجام نماز و دعا میشود. در این باب فاعل و مفعول در یک شخص یا شیء میباشد: הוא התפלל: او در حق خود نماز خواند؛ הוא התאבד: او خودکشی کرد. در عبری هفت باب فعلی وجود دارد.