ادیان ابراهیمی است، و اگر علاقهمند به تحول در این شاخه علوم قرآنی هستیم، ناگزیریم از تجربیات دیگران استفاده کنیم. آنگاه کار گروهی به معنای واقعی کلمه، یعنی همکاری متخصصان گرایشهای مختلف در موضوع مشترک محقق خواهد شد؛ اما در وضعیت موجود، تلقی رایج از کارِ گروهی، به طور خاص در موضوعات علوم قرآنی، همکاری پژوهشگران یک گرایش با انگیزهها، اهداف مشترک و تواناییهای یکسان است که نمیتوان نوآوری مطلوبی را از آن انتظار داشت. از سوی دیگر، در سایه توجه به این زبانها، محدودیتهای میراث لغوی نمایان میشود و با شناخت ضعفها و آسیبهای این منابع، از تکرار آنها در پژوهشهای بعدی جلوگیری خواهد شد.
به نظر میرسد از ضروریترين اقدامات ممکن، راهاندازی رشته زبانهای سامی در برخی دانشکدههای علوم قرآنی است. تدوين سرفصلهايی برای زبانهای باستانی، مانند سريانی، عبری، آرامی، حبشی، يونانی، أکدی، با رويکرد فهم عميق زبان عربی، روحی تازه در اين شاخه از علوم قرآنی خواهد دمید. به اميد آن روز!