فصل ۱
آسیبشناسی قاموسهای عربی
نزول قرآن به زبان عربی، افقهای جدیدی از دانشهای مختلف را در حوزه زبان به روی مردمان خاورمیانه گشود. بیشک اگر این معجزه الهی به این شکل رخ نمیداد، زبان عربی نیز به سرنوشت بسیاری از همخانوادههای خود در زبانهای سامی دچار میشد و اگر نگوییم اکنون جزو زبانهای مرده میبود، دستکم در حاشیه قرار میداشت؛ همانطور که زبان عبری نیز حیات خود را مدیون «تَنَخ»( بوده است. از نخستین دهههای تاریخ اسلام، علوم متعددی با محوریت فهم قرآن در جامعه علمی مسلمانان پایهریزی شد که در این میان فقه اللغه و تفسیر، در ارتباط تنگاتنگی با هم بودند. قاموسنگاران بزرگی همچون فراهیدی و ابنفارس دغدغههای تفسیری داشتند و مفسرانی چون فرّاء، زمخشری و طبرسی، به مباحث زبانی اهتمام میورزیدند.
تلاش عالمان لغت در سدههای نخستین برای صیانت از زبان عربی در جغرافیای زبانهای سامی، تلاشی منحصربهفرد بوده است. بنایی که فراهیدی پیِ آن را ریخت، با معماران زبان در قرن چهارم و پنجم به ساختمانی پرنقش و نگار تبدیل شد. افزون بر این، توفیق ایشان در حفظ و بالندگی زبان عربی، در توسعه و تحول دیگر زبانهای سامی نیز مؤثر بوده است. برای مثال، آقای ویلهلم باخر۱