فراهیدی پیشگام نظریه نخست است.۱ ابن درید به هر دو اشاره کرده و اظهار نظر قطعی نکرده است.۲ أزهری نیز قول نخست را دقیقتر میداند.۳ اما ابنفارس از نظریه دوم دفاع میکند. سخن وی چنین است:
الشیط من شاط الشیء إذا احترق،... ومن هذا الباب الشیطان ویطلق علی کلّ متمرّد من الجنّ والإنس والدّواب، فهو فَعلان، لتکون الألف والنون زائدتین، کما فی عطشان وغضبان ورحمان. أما القول بأنه من شطن لیکون علی وزن فیعال فهو غریب، إذ لم یعهد مثل هذ الوزن فی صیغ المبالغة.۴
همانطور که اشاره شد، این دو نظریه در منابع متأخر و امروزی طرفداران خود را داشتهاند. برای مثال مصطفوی از نظریه نخست، و آیتاللّٰه معرفت از نظریه دوم دفاع کردهاند.۵ علاوه بر این، مصطفوی آن را دخیل از عبری ـ سریانی دانسته است.
هر دو گروه، در تبیین بیشتر به برخی آیات قرآن استناد کردهاند. مهمترین آیهای که گروه نخست در ذیل توضیحات خود آوردهاند، آیه «طَلعها کأنه رؤُس الشیاطین» (صافات، ۶۵) است و «شیاطین» را «مارها» ترجمهکردهاند. این معنا در شعر کهن نیز کاربرد داشته است:
الف) عنجرد تحلف حین أحلف کمثل الشیطان الحماط أعرف
زن بدزبانی که مانند مار تاجدارِ حماط، هر گاه من سوگند میخورم، او نیز سوگند میخورد.
1.. فراهیدی، العین، ج۶، ص۳۴۶.
2.. ابن درید، جمهرة اللغة، ج۲، ص۸۶۷.
3.. أزهری، تهذیب اللغة، ج۱۱، ص۲۱۴؛ و نیز راغب، مفردات، ج۱، ص۴۵۴.
4.. إبنفارس، معجم المقاییس اللغة، ج۳، ص۱۸۵، ۲۳۴ـ ۲۳۵.
5.. معرفت، شبهات و ردود، ۱۹۲.