آیه ۲۶ به طور خاص از داوود با تعبیر «خلیفه» بر روی زمین یاد کرده است؛ اما در کتاب مقدس وی بیشتر با دو تعبیر «مسیح» و «پادشاه» شناخته میشود (دوم سموئیل ۱۲: ۷).
حوزه معنایی مشتقات این واژه در قرآن و زبان عربی عبارتاند از:
الف) به معنای جانشینی، جایگزینی و معنایی از این دست؛ «خَلف سوء/ خلف صدق»، (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ) (اعراف، ۱۶۹)؛
ب) به معنای پشتسر (ضد قدّام): (بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ) (بقره، ۲۵۵)؛ هذا خَلفی وهذا قدامی؛ جانشینی کسی: (بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِى مِنْ بَعْدِى) (اعراف، ۱۵۰)؛
پ) به معنای تغییر: أخلف العمر، لَخُلُوف فَم الصائم (حدیث): تغییر بوی دهان روزهدار.۱
راغب به معنای چهارمی نیز اشاره میکند که به لحاظ مباحث تطبیقی زبانشناسانه برای مطالعه ما سودمند است. این معنا عبارت است از «تجدید حیات». برای مثال وقتی گفته میشود: «أخلف الشجر»؛ یعنی اخضرَّ بعد سقوط ورقه.۲ در ادامه به این توضیح باز میگردیم.
مشتقات ریشه חלף / ḥlph در عبری در حوزه معنایی نسبتاً وسیعی کاربرد دارد؛ از جمله:
الف) عبور کردن: «روحی از پیش روی من گذشت [יַחֲלֹף / yaḥalōph]» (ایوب ۴: ۱۵؛ ۹: ۲۶؛ ۲۰: ۲۴؛ حبقوق ۱: ۱۱)؛
ب) نابود شدن (اشعیا ۲: ۱۸)؛
پ) روییدن، رشد کردن «بامدادان مثل هر گیاهی که میروید» (مزامیر ۹۰: ۵ـ ۶).۳