137
درآمدی بر زبان شناسی تطبیقی قرآن و تورات

فراهیدی پیشگام نظریه نخست است.۱ ابن درید به هر دو اشاره کرده و اظهار نظر قطعی نکرده است.۲ أزهری نیز قول نخست را دقیق‏تر می‏داند.۳ اما ابن‏فارس از نظریه دوم دفاع می‏کند. سخن وی چنین است:

الشیط من شاط الشیء إذا احترق،... ومن هذا الباب الشیطان ویطلق علی کلّ متمرّد من الجنّ والإنس والدّواب، فهو فَعلان، لتکون الألف والنون زائدتین، کما فی عطشان وغضبان ورحمان. أما القول بأنه من شطن لیکون علی وزن فیعال فهو غریب، إذ لم یعهد مثل هذ الوزن فی صیغ المبالغة.۴

همان‎طور که اشاره شد، این دو نظریه در منابع متأخر و امروزی طرف‎داران خود را داشته‏اند. برای مثال مصطفوی از نظریه نخست، و آیت‎اللّٰه معرفت از نظریه دوم دفاع کرده‏‏اند.۵ علاوه بر این، مصطفوی آن را دخیل از عبری ـ سریانی دانسته است.

هر دو گروه، در تبیین بیشتر به برخی آیات قرآن استناد کرده‏اند. مهم‏ترین آیه‏ای که گروه نخست در ذیل توضیحات خود آورده‏اند، آیه «طَلعها کأنه رؤُس الشیاطین» (صافات، ۶۵) است و «شیاطین» را «مارها» ترجمه‏کرده‏اند. این معنا در شعر کهن نیز کاربرد داشته است:

الف) عنجرد تحلف حین أحلف کمثل الشیطان الحماط أعرف

زن بدزبانی که مانند مار تاجدارِ حماط، هر گاه من سوگند می‏خورم، او نیز سوگند می‏خورد.

1.. فراهیدی، العین، ج۶، ص۳۴۶.

2.. ابن درید، جمهرة اللغة، ج۲، ص۸۶۷.

3.. أزهری، تهذیب اللغة، ج۱۱، ص۲۱۴؛ و نیز راغب، مفردات، ج۱، ص۴۵۴.

4.. إبن‏فارس، معجم المقاییس اللغة، ج۳، ص۱۸۵، ۲۳۴ـ ۲۳۵.

5.. معرفت، شبهات و ردود، ۱۹۲.


درآمدی بر زبان شناسی تطبیقی قرآن و تورات
136

أمِن ریحانة الداعی السَّمیعُ یؤرِّقنی و أصحابی هجوعُ۱

و پیش‎تر ابن درید نیز در این باره به بیت فوق استناد کرده بود؛ اما فارغ از نزاع‏های کلامی، به نظر می‏رسد با توجه به شواهد شعری از یک سو، و شواهد زبانی در زبان‎های سامی از سوی دیگر، ترجمه صفت سمیع به مسمِع (شنواننده) نیز در کنار سامع (شنوا) موجه باشد. در تورات عبری، در موارد متعددی این معنا به کار رفته است؛ مانند: וְאַשְׁמִעֵם אֶת-דְּבָרָי / weʾashmiʿem ʾet debārāi / «تا کلمات خود را به ایشان بشنوانم» (تثنیه ۴: ۱۰).

۲۰. شیطان

واژه «شیطان» که معادل فارسی آن «دیو، اهریمن» است، علاوه بر عربی، در تعدادی از زبان‎های سامی از جمله آرامی، عبری שָׂטָן /sātān، سریانی، مندایی و حبشی šayṭān کاربرد دارد. در قرآن کریم، این واژه و شکل جمع آن «شیاطین»، به طور عموم به عنوان استعاره برای پیروان ابلیس، رهبران ستمگر و ارواح خبیثه به کار رفته است. به نظر می‏رسد کاربرد آن در آیه ۳۶ بقره، از معدود مواردی است که به عنوان عَلم برای ابلیس به کار رفته است (فَأَزَلَّهُمَا ٱلشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا). در ریشه‏شناسی این واژه، دو نظریه مطرح است:

الف) از ریشه «ش ط ن»، به معنای دور شدن «شطَنت الدار، أذا بَعُدت»، «الشطن: الحبل الطویل»؛

ب) از ریشه فعلی «ش ی ط، یشیط» به معنای «هلاک شدن، سوختن، آتش گرفتن».

نظریه نخست قائلان بیشتری دارد؛ با این همه امروزه نیز برخی بر قول دوم پافشاری می‏کنند.

1.. «آیا از عطر دلاویزی که تحریک‎کننده و خبردهنده است که خواب از چشمانم ربوده، در حالی که یارانم در خواب هستند» (نک. ابن درید، جمهرة اللغة، ج۳، ص۱۲۴۹).

  • نام منبع :
    درآمدی بر زبان شناسی تطبیقی قرآن و تورات
    سایر پدیدآورندگان :
    حیدر عیوضی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20788
صفحه از 192
پرینت  ارسال به