بنابراین کلمه «رحمان» بسیار پیشتر از عربی، در عبری رایج بوده است و از این زبان به زبانهای سامی منتقل شده است. توجه به برخی ظرایف قرآنی نیز جالب مینماید؛ مانند این آیات:
(قَالَتْ إِنِّىأَعُوذُ بِالرَّحْمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا) (مریم، ۱۸)؛
(يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ ٱلشَّيْطَٰنَ إِنَّ ٱلشَّيْطَٰنَ كَانَ لِلرَّحْمَٰنِ عَصِيًّا * يَا أَبَتِ إِنِّى أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ ٱلرَّحْمَٰن) (مریم، ۴۴ـ ۴۵)؛
(قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَ مَا أَنزَلَ ٱلرَّحْمَٰنُ مِن شَىْءٍ...) (یس، ۱۵).
در آیه نخست که از زبان مریم است و دو آیه بعدی که خطاب ابراهیم به آزر میباشد، خداوند با نام «الرحمن» خوانده شده است؛ چه اینکه زبان ایشان عبری بوده است و این تناسب، در گزارش قرآن حفظ شده است. همینطور آیه سوره یاسین که دعوت انبیا از اقوام سامی را روایت میکند، بیانگر این است که هرچند آنان دعوت انبیا را نپذیرفتند، اما «الرحمن» را به عنوان خالق هستی میشناختند. علاوه بر این، محتمل مینماید که ساکنان مناطق مرکزی جزیرةالعرب خداوند را با نام «اللّٰه» میشناختند، و رحمانی که نزد یهودیان و مسیحیانِ سریانی نامی شناختهشده برای خداوند بود، برای ایشان غریب بود؛ و از اینکه پیامبر اسلام نیز خدا را با نام «الرحمن» میخواند، تعجب کردند: «وإذا قیلَ لهم اسجدوا للرحمن قالوا وما الرحمن...» (فرقان، ۶۰).
بنابراین هرچند وزن «فعلان» یکی از اوزان صفت مشبّه در زبان عربی است، اما صِرف داشتن یک وزن صرفی، دلیلی برای معرّب نبودن واژهای نمیشود؛ هرچند با توجه به ساختار استوار گرامر زبان عربی، «رحمان» نیز مانند «رحیم» واژهای عربی مینماید.
گفتنی است که «رحیم» نیز از کلمات مشترک سامی است و در تورات به عنوان یکی از اوصاف خداوند به کار رفته است: دوم تواریخ ۳۰: ۹