اطلاق القول بأنه شیء» است که در پنج روایت از هفت روایت آن بر مفاهیمی همچون «إن اللّٰه خلو من خلقه» و «شیء بخلاف الاشیاء» تأکید شده است.۱
مهمترین ثمره توجه به این نکته، بیان غیریت میان خداوند و اسماء اوست؛ گرچه تفصیل بحث در غیریت میان خدا و خلقش خواهد آمد، اما توجه به این اصل، لایه مهمی در معنای حدوث را آشکار میکند؛ این اسماء گرچه پیوند و کارکرد تعبیری۲ نسبت به ذات خداوند دارد، اما به هیچ وجه جزئیت، ترکیب و یا هر معنای حادث دیگری را در ذات ایجاد نمیکند، با این توصیف به راحتی میتوان گفت قول به حدوث ملازم با قول به غیریت است.
با در نظر داشتن این دو نکته به مطالعه واژگان جانشین حدوث میپردازیم و تلاش میکنیم معنای روشنی از حدوث منطبق بر بحث اسمای الهی ارائه دهیم.
واژگان جانشین
در این بخش از نوشته، ضمن بررسی روابط جانشینی حدوث و تلاش برای دریافت جامعی از مفاهیم آن - بهویژه واژه خلق - تلاش میکنیم شبکه معنایی متناسب با آیات و روایات را ترسیم کنیم؛ اهمیت این بررسی با توجه به عدم استفاده از واژه حدوث در باب اسمای الهی در کتاب دو چندان خواهد بود؛ مقصود از رابطه جانشینی،۳ رابطه و نسبت جانشینی میان الفاظ زنجیره کلامی با الفاظی است که جایگزین این الفاظ شدهاند.
1.. اصرار بر این اصول به قدری مهم است که حتی برخی اصل متد معرفتی خویش را بر الهیات تنزیهی قرار داده اند. پذیرش این اصول نزد همگان پذیرفته است و کاربست آن در مواردی ضروری شمرده شده است مثلاً در افعل تفضیل (اللّٰه اکبر) اتفاق بر معنای تنزیهی وجود دارد. نک: جوادی آملی، رحیق مختوم، ج۹، ص۵۴۰ و۵۴۱. شاید به جهت ملاحظه همین اصول است که فلاسفه از اطلاق وجود مطلق بر ذات حق، وجود بشرط لاشیء را قصد میکنند. نک: ملاصدرا، الاسفار الاربعة، ج۲، ص۳۳۰.
2.. توضیح این مفهوم نیز به تفصیل خواهد آمد.
3.. paradigmatic relation