برای بیان قدم خداوند، وجود هر قدیمی ماسوای خداوند را دربر میگیرد؛ با این وصفت ذات کمالی و کامل خداوند تنها قدیم است و هر چیزی که اطلاق شیء بر آن صحیح باشد، در این دایره جای میگیرد.
در منابع کلامی، غلبه در تعریف قدیم با دو عبارت آمده است، یکی موجودی که ابتداء زمانی ندارد۱ و دیگری موجودی که علت فاعلی ندارد.۲
گروهی نیز قدیم را با قید «لایسبقه الغیر» و «لایسبقه العدم» به ذاتی و زمانی تقسیم کردهاند.۳ این در حالی است که علامه حلی این دو تعریف را تنها برآمده از دو تفسیر متفاوت از قدیم میداند؛۴ اشعری به گروهی نسبت میدهد که قدیم را «باق بنفسه لاببقاء»۵ میدانستهاند.
تأکید ابواسحاق و فخر رازی (البته در یکی از اقوالش) بر آن است که قدیم مبالغه در تقدم وجود را میرساند و ناظر به اولیت زمانی قدیم نیست.۶
در میان همه اقوال تنها ابن حزم (بر پایه برداشت زمانی از این صفت) نسبت قدیم به خداوند را روا نمی داند.۷
آنچه در جمع بندی این اقوال به روشنی قابل دریافت است، توجه به عدم سبقت
1.. بیهقی، الاسماء و الصفات، ص۲۹ - ۳۰؛ قاضی عبدالجبار، المختصر فی اصول الدین، ص۱۷۵؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۱۷.
2.. جرجانی، شرح المواقف، ج۳، ص۱۷۸؛ فیاض لاهیجی، شوارق الالهام، ج۱، ص۷۰؛ فیض کاشانی، عین الیقین، ج۱، ص۱۴۵؛ عبیدلی، اشراق اللاهوت، ص۱۶۲؛ قاضی سعید، شرح توحید صدوق، ج۳، ص۱۲۲.
3.. فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۹۷. ایشان قدیم ذاتی را غیر مسبوق به غیر و قدیم زمانی را غیر مسبوق به عدم معنا کرده است.
4.. حلی، کشف المراد، ص۵۷.
5.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۶۸.
6.. جوینی، الشامل فی اصول الدین، ص۱۰۹؛ رازی، مفاتیح الغیب، ج۱، ص۱۲۰.
7.. ابن حزم، الفصل، ج۱، ص۴۱۰.