منا عالم حتى يخلفه من أهله من يعلم علمه أو ما شاء اللّٰه»،۱ یعنی: علمی که با آدم نزول یافت، باقی است و علم به ارث میرسد و هیچ عالمی از ما اهل بیت علیهم السلام از دنیا نمیرود مگر آنکه از اهل خود کسی را جانشین میسازد که به علوم وی و یا هر چه خدا بخواهد، آگاه است. چنان که پیداست، این مجموعه از علوم و معارف، بخشی از میراث و ودیعه اوصیاء نیز هست.
هر سه مؤلفه یاد شده گویای این نکته هستند که لازم است تعریف اسم بهگونهای جامع باشد که هم سطوح انتشار اسماء و هم مرتبه تکوینی و یا لفظی بودن آن و هم گستره کارکردهای خاص و عام آن را در بربگیرد. به همین جهت است که تقسیم اولیه اسم به تکوینی و لفظی پذیرفته شده است؛ با توجه به لزوم همین نگاه جامع به اسماء، شاید بتوان مراحل لفظی، مفهومی و عینی اسماء را در یک رابطه طولی تعریف کرد.۲
فارغ از این نکته سؤال مهم آن است که اطلاق عمومی اسماء در کتاب و سنت به کدام سطح و یا مرحله انصراف دارد؟ به بیانی روشنتر، آیا یکایک اسماء و احکام مترتب بر آن - به ویژه حدوث که موضوع اصلی این نوشته است - به یک اندازه و در یک سطح واجد هر یک از مؤلفههای توصیفی فوق هستند؟ یا نمیتوان همه احکام اسماء را به صورت همسان تسری داد؟
پاسخ این پرسشها در مطالعه میدانی اسماء و بررسی روابط همنشینی و جانشینی آن در قرآن و روایات روشن خواهد شد.
۳. روابط همنشین و جانشینی اسم
گزارش صریحی از حدوث اسماء در قرآن نیست؛ از این رو، برای شناخت