شاخصههای این طرحوارهها از منظر زبانشناسی شناختی از این قرار است:
مفاهیمی است که از تجربههای بدنمند به وجود میآید.
شامل همه تجربههای دریافتی - حسی است.
مفاهیم جزئی و انضمامی نیستند، بلکه کلی و انتزاعی هستند.
ذاتاً پیشمفهومی هستند و پایههای نظام مفهومی به شمار میروند.
استفاده ما از آن ناخودآگاه است و پیش از ظاهر شدن زمان از طریق تعامل با محیط کسب میکنیم.
به صورت ذاتی معنادار است.۱
در مقام تبیین چگونگی تصویر سازی این طرحوارهها از اسماء الهی باید گفت، ذهن بشر بر پایه تجربههای حسی و بدنمند خویش برخی مفاهیم کلی را ساخته و به عنوان مثال درکی اولیه از مفهوم علم دارد. هنگامی که وی با تعلیم الهی اسماء و صفات را میشناسد، مفاهیم پیشین به صورت ناخودآگاه در او تداعی میشود و ذهن او به ایجاد ارتباط میان این دو مفهوم میپردازد. البته به واسطه همان تعلیم الهی لازم است او مفهوم ایجاد شده در ذهن خویش را از پیرایههای بشری بزداید و خداوند را از تشبیه به خلق تنزیه نماید.
شاید بتوان روایات جواز اطلاق شیء بر خداوند را نیز به همین تفسیر متوجه دانست. این در حالی است که در گروه قابل توجهی از روایات نفی توهم احاطی خداوند طرح شده است.۲ این دو گروه از روایات از سویی هرگونه