روایت که در زمره ثلاثیات کلینی به شمار میرود، بر شناخت اجمالی بدون احاطه و تشبیه حکایت میکند.
«محمد بن يعقوب عن علي بن إبراهيم عن محمد بن عيسی عن عبد الرحمن بن أبي نجران قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن التوحيد فقلت: أتوهم شيئا؟ فقال نعم غير معقول و لا محدود فما وقع وهمك عليه من شيء فهو خلافه لا يشبهه شيء و لا تدركه الأوهام كيف تدركه الأوهام و هو خلاف ما يعقل و خلاف ما يتصور في الأوهام إنما يتوهم شيء غير معقول و لا محدود».۱
یعنی: از امام باقر علیه السلام درباره توحید پرسیدم و گفتم: آیا چیزی را به وهم بیاورم؟ فرمود: بلی (اما آنگونه که) در قید عقل در نیاید و محدود نشود، پس هر چه در وهم تو بیاید، خداوند بر خلاف اوست و شبیه هیچ چیز نیست و وهم ها توان درک آن را ندارد، چگونه وهم خدا را درک کند در حالی که بر خلاف آنچه به عقل درآمده و در اوهام تصور شده، است، توهم خداوند تنها بهعنوان چیزی به قید عقل درنیامده و غیر محدود امکان پذیر است.
در روایت حدوث الاسماء هم عبارت «و بالتشبیه غیر موصوف» نشان میدهد وصف تشبیهی غیر ممکن است اما شاید برخی گمان کنند در واقع وصف (به هر صورت که انجام شود) تشبیه خواهد بود و روایات متعددی - مثل روایت - بالا اطلاق در نفی را میرساند.
روایت «سمینا ربنا قویاً لا بقوة البطش المعروف من المخلوق»۲ نیز لزوم تفسیر دقیق اسماء را نشان میدهد چرا که تفسیر مخلوقی از آن مساوی با وقوع تشبیه قلمداد شده است. یکی از پیشنهادهای معروف در این باره تفسیر تنزیهی