251
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

کرده‏اند. شاید یکی از مواضع بروز این دغدغه در بحث اراده و اکراه است که در آن سخن از داعی و حالتی زائد بر آن مطرح می‏شود. علامه حلی گزارشی از اقوال در این مسئله را این‏گونه نقل می‏کند:

«و ابوالحسین أثبت هنا الزائدة شاهداً لا غائباً و الاشاعرة و ابوعلی و ابوهاشم و قاضی القضاة ذهبوا إلی ثبوته شاهداً و غائباً زائداً علی الداعی و الاوائل من المعتزلة إلی انتفائه زائداً فی الشاهد و الغائب».۱

تعمیم و قیاس موجود در این الگو، در روایات نقد شده و همه نشانه‏های پیش روی بشر در شاهد، مؤید و تقویت کننده معرفتی است که فطری بوده و انسان‏ها بر اساس آن آفریده شده‏اند. امام صادق علیه السلام در پاسخ به این پرسش که راه شناخت خدا چیست؟ می‏فرماید: «باب البحث ممكن و طلب المخرج موجود إن معرفة عين الشاهد قبل صفته و معرفة صفة الغائب‏ قبل عينه‏».۲یعنی: راه جستجو در این مسئله، ممکن است و چاره جویی و حل برای آن وجود دارد. همانا شناخت عین موجودات در شاهد قبل از شناخت صفات آن است و شناخت ویژگی‏های غایب در مرحله‏ای پیش از شناخت عین آن است.

مرحوم ملکی میانجی اطلاق غائب بر خدای تعالی را به جهت تنزیه و تقدیس می‏داند و معنای واقعی غایب را این‏گونه بیان می‏کند: خدا بلند مرتبه است و از معلوم بودن و مفهوم بودن برای عقل بشر به دور است و با عقل و فهم و درک و حواس شناخته نمی‏شود.۳

ب - اثبات از طریق لوازم وجوب وجود

این شیوه بیشتر در بیان فیلسوفان آمده است؛ گرچه میان دو مسلک فلسفی

1.. حلی، مناهج الیقین، ص۲۷۶.

2.. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۲۷.

3.. ملکی میانجی، توحید الامامیة، ص۲۳۷.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
250

بودن خصوصیت در مقیس علیه و یا وجود مانع در مقیس) را مشکل می‏داند.۱

تلقی از معنای غایب نیز متفاوت است، به عنوان مثال اشعری، غایب را غایب از علم و ابن حزم، غایب را غایب از حس معرفی کرده است.۲

اگرچه الگوی شاهد و غایب نزد گروه‏های متعددی مورد تمسک و استدلال قرار می‏گیرد و قدر مشترک میان آنها سرایت تمام یا بخشی از حکم یا احکام مقیس علیه به مقیس است، اما تفاوت‏های ظریفی بین هر یک از این اندیشه‏ها قابل برداشت است.

ابوهاشم معتقد است ذات شاهد و غایب باید مساوی باشند تا احکام مساوی میان آنها جریان یابد.۳ قاضی عبدالجبار بر این باور است که تفاوت میان شاهد و غایب در «وجه استحقاق» هر یک نسبت به آن صفت است، اما در اصل استحقاق و اثبات یکسان هستند،۴ سید مرتضی نیزعدم اختلاف مدلول دلالت را پایه استدلال میان شاهد و غایب قرار داده است.۵

دغدغه مشترک میان همه تبیین‏های فوق، اعتراف به وجود تفاوت عمیق در انتساب یک ماده مشترک به شاهد و غایب است. اینکه آیا ایشان از این استدلال همان معنای اشتراک معنوی را فهمیده بودند یا مفهوم دیگری را مدنظر داشته‏اند سؤال مهمی است که همچنان بی پاسخ مانده، اما نکته حائز توجه آنکه ایشان با این استدلال یک متد تحلیل و تبیین برای اسماء و صفات الهی را قصد

1.. جرجانی، شرح المواقف، ج‏۲، ص۲۸. همچنین نک: رازی، المطالب العالیة، ج۳، ص۲۳۳ - ۲۳۴. فخر رازی صفات در شاهد را عبارت از تعلق مخصوص و نسبت مخصوص می‏داند و تصریح می‏کند هر یک از صفات خداوند چیزی غیر از این تعلق و نسبت مخصوص است.

2.. ابن فورک، مجرد مقالات شیخ الاشعری، ص۲۸۶؛ ابن حزم، الفصل، ج۳، ص۷۶.

3.. حلی، مناهج الیقین، ص۲۹۱.

4.. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۱۰۴.

5.. سید مرتضی، الملخص فی اصول الدین، ص۷۳.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1310
صفحه از 312
پرینت  ارسال به