الگوی تبیین اسماء و صفات
به نظر میرسد سرآغاز بسیاری اقوال در حوزه اسمای الهی از این گونه تبیین صفات و اثبات و تحلیل آن نشأت میگیرد، این بحث به خودی خود تابعی از شیوه استدلال بر اصل وجود خداوند است و در غالب منابع نیز پس از اثبات خدا قرار گرفته، نوع استدلال در این دو بحث نقطه عطفی در اندیشههای توحیدی اسلامی به شمار میرود. میتوان چهار الگو در منشأ تبیین صفات مطرح کرد. پیش از ورود به این تقسیمات تذکر یک نکته ضروری به نظر میرسد، شباهتها و قدر مشترکی میان برخی از این اقوال قابل فهم است و شاید نگاه طیفی به این اقوال در بستر تاریخ کلام، روابط حاکم میان این اندیشه و تضارب میان آنها را کشف کند. در این بخش به توضیح هر یک از این الگوها میپردازیم و در جمع بندی بحث به بیان نسبت آنها با قول مختار اکتفا میکنیم.
الف - الگوی شاهد و غایب
گروهی از شیعیان، معتزله و اشاعره متقدم از الگویی در تبیین صفات بهره میبرند که با اصطلاح «قیاس غایب بر شاهد» شناخته میشود؛ بر اساس این الگو، اشتراک شاهد و غایب در چهار عنصر حد، علت، شرط و دلالت باعث اشتراک حکم میان آن دو میشود.۱ مقصود از شاهد، محسوسات بشری است که پایه و اساس استدلال یا همان مقیس علیه قرار میگیرد و مقصود از غایب، مقیسی است که علم و احاطه بر آن وجود ندارد.
ابو نصر فارابی (متوفای ۳۳۹ق) استدلال شاهد بر غایب را از جمله ادله متکلمین و قیاسات فقهاء طبق مذهب قدماء میشمرد و در تعریف آن میگوید: «النقلة بالحکم المحسوس فی امر ما أو المعلوم فیه بوجهٍ آخر إلی