آنکه نیازی به اذن صاحب اسم باشد، بر صحت جاری ساختن اسماء بر خداوند بدون اذن (توقیفی بودن) دلالت میکند؛ چه آنکه اگر به واسطه عقل اوصاف مستحق خدا را شناختیم و او را فاعل همه محدثات دانستیم، مانعی از جریان اسمای ذاتی و فعلی بر او نیست».۱
این خود نشان میدهد از طرفی تصویر حدوث صفات نزد وی همطراز با زیادت بوده و از طرف دیگر ازلی و قدیم دانستن صفات نیز به معنای کمالات ذاتی و استحقاق ذاتی بوده است؛ با این وصف تمرکز بر بحث استحقاق به نوعی برای خودداری از وقوع در محظوراتی مانند تعدد قدماء مطرح شده است.
در میان تمام معتزله پژوهان اشعری مذهب، تنها اسفراینی (متوفای ۴۷۱ق) یک گروه از معتزله را قائل به حدوث صفتی از صفات خداوند میداند، وی معتزله بصره را «مشبهة الصفات» میداند که معتقد بودند خداوند اراده حادثی مانند ارادههای حادث بشری دارد؛ ایشان کلام الهی را عرض حالّ در جسم میدانستند که تشبیه به کلام خلق است؛ این عقیده در مورد کلام الهی در میان این گروه مانند عقیده کرامیه در تشبیه صفات خداوند به صفات بشری معرفی شده است.۲
بی شک یکی از چالشهای بحث آن است کهاندیشه معتزله بیشتر با زاویه نگاه اشعری به ما منتقل شده است و این پژوهش در این مسئله و انتساب یک قول به ایشان را دشوار مینماید.
حدوث و کارکرد اسماء نزد علمای امامیه، رهیافتها و دریافتهای روایی
حدوث اسماء را میتوان اندیشهای اصالتاً شیعی دانست؛ در آثار اصحاب امامیه در قرون نخستین علاوه بر نقل روایاتی در حدوث اسماء و پرسش از