حقیقت و ذات خداوند برای او غیر ممکن است.۱ با این توضیحات او نیز علیرغم اینکه تفاوت روشنی میان اسم و صفت قرار داده و مرتبه میان آن دو را نیز به روشنی ترسیم نموده، لکن قول به حدوث اسماء را نپذیرفته است.
آمدی نیز بر پایه بحث «امتناع قیام حوادث به ذات خداوند» به نقد اندیشههای مخالف پرداخته است، وی در پاسخ به شبهات سه گانه کرامیه، حدوث صفات را به معنای صفات مستقل و منحاز قلمداد کرده و آن را جایز ندانسته است.۲
در جمع بندی اقوال اشاعره میتوان گفت، اگرچه طرح مباحثی همچون قیام حوادث به ذات و زیادت بر ذات، موضع انتساب حدوث اسماء به ایشان است، اما تحلیل کلمات ایشان انتساب قول حدوث اسماء به ایشان را منتفی مینماید.
حدوث و کارکرد اسماء در نگاه معتزله
ریشه قول به حدوث صفات در اندیشه معتزله را باید در بحث قول به حدوث کلام الهی و نزاع پردامنه ایشان با اهل حدیث ترسیم نمود. باور صفاتیه بر قدیم بودن صفاتی همچون قدرت و علم استوار گشته بود، همین اعتقاد باعث تکفیر معتزله نسبت به ایشان گشت؛ این توجیه نیز که ایشان صفات را «لاهی هو و لاغیره» میدانستند نیز فراری لفظی است که با وجود اثبات پذیرش تعدد قدماء در معنا بیفایده است؛ ناگفته نماند که ابن الملاحمی (متوفای ۵۳۶ه. ق) در دفاع از صفاتیه معتقد است ایشان صفات را قدیم بالذات نمیدانستند و تصریح میکند اگر به وجوب بالغیر صفات معتقد باشند، تکفیرشان لازم نمیآید،۳ پس اولاً برداشت معتزله
1.. رازی، مفاتیح الغیب، ج۳۰، ص۷۶۰.
2.. آمدی، ابکار الافکار، ج۲، ص۳۱.
3.. وی معتقد است باور معتزله بر این بوده که قید «لا هی هو و لا هی غیره» نیز در رفع اتهام اعتقاد به قدماء متعدد کفایت نمیکند. بیان ابن الملاحمی در دفاع آن است که معقد اجماع نزد اصحاب(( بر اثبات قدماء مستقل و بنفسه بوده، در حالی که اعتقاد صفاتیه این گونه نیست. وی برای تقریب استدلال خود میگوید اگر صفاتیه با این مستمسک تکفیر شوند، معتزله نیز در قول به احوال همین گونه خواهند بود. نک: ابن الملاحمی، الفائق فی اصول الدین، ص۵۲۱ - ۵۲۲.