217
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

ج - ظهور نص

وی معتقد است ظاهر نص حجت است اما مشکل آن است که برخی معانی فاسده‏ای را برای ظاهر بیان می‏کنند. در ادامه این بحث، ایشان معنای آیات را به گونه‏ای تفسیر می‏کند تا نشان دهد با تأویل ضابطه‏مند که با تشکیل واژگان و آیات هم بسته انجام می‏شود، مخالفتی ندارد.۱ وی در آسیب شناسی تفسیر نص، بهره‏گیری از الگوی شاهد و غایب در بحث اسماء و صفات را به نقد می‏کشد و در بیان نسبت میان ذات و اسماء ضمن تأکید بر امکان و لزوم فهم اسماء و معانی آن می‏گوید: «می دانیم همه اسماء در دلالت - علی رغم تنوع معانی - بر ذات خداوند دلالت می‏کند و از مفاهیم متواطی از حیث ذات و متباین از جهت صفات هستند».۲ این خود می‏تواند تقریری از عینیت به حساب آید که با غیریت نیز قابل جمع است.

د - مغایرت صفات خدا با صفات بندگان

ایشان معتقد است کسانی که وارد بحث اسماء و صفات شده‏اند به چهار محذور مبتلا شده‏اند:

 صفات خدا را مانند صفات مخلوقین فهم کرده‏اند و به تشبیه گرفتار شده‏اند؛

 كنار نهادن نصوص متعددی که دلالت بر اثبات صفات دارند؛

 تعطیل صفات؛

 توصیف خداوند به نقیض صفات.

1.. ابن تیمیه، مجموع فتاوی، ج۶، ص۳۹.

2.. همان، ص۴۲.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
216

الجمله و اثبات فی الجمله» ترسیم می‏کند. او قول اول را به فلاسفه، معتزله و جهمیه نسبت می‏دهد و دومی را به صفاتیه، کلابیه، اشعریه، کرامیه، اهل حدیث، صوفیه، حنبلیه، اکثر مالکیان و شافعیان و جماعتی از حنفیه و سرانجام سلفیه نسبت می‏دهد.۱ وی هرگونه انتساب حدوثی به خداوند را ممتنع می‏داند و می‏نویسد: «یمتنع علیه الحدوث لامتناع العدم علیه و استلزام الحدوث سابقة العدم و لافتقار المحدث الی محدث و لوجوب وجوده بنفسه سبحانه و تعالی».۲

وی در مورد چگونگی بیان صفات خداوند شش قاعده مطرح می‏کند:

أ - نفی تشبیه، تکییف و تحریف

او بر اساس تئوری اثبات مفصل و نفی مجمل به نفی تشبیه، تکییف و تحریف پرداخته و مطابق این روند به نقد اندیشه‏های رقیب می‏پردازد؛ وی معتقد است در نفی به تنهایی هیچ کمالی نیست. «مجرد النفي ليس فيه مدح ولا كمال لأن النفي المحض عدم محض والعدم المحض ليس بشيء».۳

ب - وجوب ايمان به خبرهای پیامبر صلی الله علیه و اله از جانب خدا چه معنای آن را بفهمیم یا نه

ایشان در ذیل این قاعده منازعات پیرامون نفی جهت و تحیُّز را زیر مجموعه مباحثی همچون تباین میان خالق و مخلوق می‏داند. وی معتقد است سخنی از جهت و تحیز در نصوص نیامده درحالی‏که بحث از استواء و علو عروج و فوقیت آمده است؛ پس مقصود از جهت را مبهم می‏داند و تصریح می‏کند اگر مقصود از جهت نفس عرش یا سماوات باشد همه به حکم مباینت رد می‏کنند و اگر مقصود فوق عالم باشد همه می‏پذیرند.

1.. ابن تیمیة، مجموع فتاوی، ج۶، ص۵۱.

2.. همان، ج۵، ص۲۶.

3.. همان، ص۲۶.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1176
صفحه از 312
پرینت  ارسال به