ج - نفی و حدوث معناشناختی
ابوحنیفه بر این باور است که خداوند ماهیت دارد، اما «لایعلمها الاهو»؛ به این معنا که علم خدا به ذاتش شهودی و علم بندگان به آن با دلیل و خبر است؛۱ در حالی که قول به ماهیت، عدم پذیرش ضرورت ازلی قضایای مطرح درباره خداوند، قول به ضرورت ذاتی و زائد بودن صفات بر ذات یکی پس از دیگری نتیجه میشود.۲ این نکته را میتوان به عنوان اشکال مشترک بر اشاعره و ابوحنیفه به شمار آورد.
در اندیشه ملاعلی قاری و حنفیان همرأی او نیز صفات ازلی و ابدی معرفی شدهاند و هیچ اسم و صفتی را برای خداوند حادث نمیدانند؛ او در شرح کتاب الفقه الاکبر صفاتی همچون علم و قدرت و حتی کلام را قدیم میداند و حدوث بعد از زوال این صفات را نشانه نقص از مقام کمال پروردگار و محال در حق خداوند میشمرد.۳
نفی صفات از نگاه شارح قیصری به معنای درک عقلی (عقل در مقام لحاظ) تغایر میان صفات است، در حالی که در مرتبه وجود همه صفات در ضمن ذات و به وجود واحد موجود هستند وی این تعبیر را ترجمان جمله معروف «کمال التوحید نفی الصفات عنه» می داند، و بر این باور است که در مرتبه تعین ثانی، صفات و اسماء از ذات و از یکدیگر تمییز علمی دارند۴؛ وی اطلاق علم بر حقایق لازم ذات و ذات و موجودات خارجی را به نحو اشتراک
1.. نشار، نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج۱، ص۲۶۰.
2.. دینانی، اسماء و صفات حق، ص۸۲.
3.. قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ص۵۰.
4.. آشتیانی، شرح مقدمه قیصیری: ص۱۰۰ و ۱۰۱.