201
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

لفظی می‏داند و تصریح می کند که افراد مشترک معنوی باید از یک حقیقت باشند نه از حقایق متباینه.۱

لوازم قول به حدوث اسماء طبق قرائت‏های مختلف

از جمله مباحث کلیدی در قول به حدوث اسماء، جمع میان پذیرش حدوث ما سوی اللّٰه و نبود قدیمی غیر از خداوند و عدم زیادت امری بر ذات خداوند و نیز امتناع قیام حوادث به ذات باری‏تعالی از سوی دیگر است.

غیر از ابن تیمیه و کرامیه۲ که قیام حوادث به ذات خداوند را محال نمی‏دانند، هیچ مخالفی بر این مطلب در حوزه وجود شناختی یافت نشده است. کرامیه معتقد بودند ذات الهی محل حوادث بسیاری چون امور گذشته و آینده و کتب نازله بر پیامبر صلی الله علیه و اله قصه‏ها و وعده و وعید است.۳

نحوه جمع میان حدوث ما سوی اللّٰه و جواز زیادت امری بر ذات خداوند و عدم آن، اختلافات گوناگونی را برانگیخته است؛ این اختلافات میان گروه‏های

1.. آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص۱۰۲.

2.. در میان غیر مسلمانان این قول به مجوسیان نیز نسبت داده شده است. نک: جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۲.

3.. فرمانیان، درسنامه فرق و مذاهب کلامی، ص۳۳۹. البته آمدی تصریح می‏کند که ایشان قیام هر حادثی به ذات پروردگار را جایز نمی‏شمردند بلکه معتقد اکثر ایشان این بوده که تنها امری حادث است که در ایجاد و خلق به آن نیاز است. نیز در میان ایشان اعتقاد به اینکه تنها اراده حادث است و خلق سایر مخلوقات به اراده استناد دارد، وجود داشته است. گفتنی آنکه ایشان اسم را اعم از صفات می‏دانستند و همه اسماء حتی خالق و رازق را ازلی می‏دانستند. نک: آمدی، ابکار الافکار، ج۲، ص۲۰. این بیان به اختلاف برداشت از اسم و صفت و نسبت میان آن دو بازگشت می‏کند. همانگونه که پیش تر گذشت برخی اسم را اعم از صفت، هم معنای آن و یا اخص از آن دانسته اند. اینکه کرامیه همه اسماء حتی خالق و رازق (که اشاره به فعل الهی) دارند را ازلی می‏دانند از این نکته پرده بر می‏دارد که ایشان اولاً اسم را اعم می‏دانند و ثانیاً انتساب قیام حوادث به ذات به معنای لزوم تحول در ذات در مورد ایشان ناتمام است؛ چرا که ایشان این مسأله را ناظر به مقام فعل (خلق و ایجاد) مطرح کرده‏اند.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
200

ج - نفی و حدوث معناشناختی

ابوحنیفه بر این باور است که خداوند ماهیت دارد، اما «لایعلمها الاهو»؛ به این معنا که علم خدا به ذاتش شهودی و علم بندگان به آن با دلیل و خبر است؛۱ در حالی که قول به ماهیت، عدم پذیرش ضرورت ازلی قضایای مطرح درباره خداوند، قول به ضرورت ذاتی و زائد بودن صفات بر ذات یکی پس از دیگری نتیجه می‏شود.۲ این نکته را می‏توان به عنوان اشکال مشترک بر اشاعره و ابوحنیفه به شمار آورد.

در اندیشه ملاعلی قاری و حنفیان هم‏رأی او نیز صفات ازلی و ابدی معرفی شده‏اند و هیچ اسم و صفتی را برای خداوند حادث نمی‏دانند؛ او در شرح کتاب الفقه الاکبر صفاتی همچون علم و قدرت و حتی کلام را قدیم می‏داند و حدوث بعد از زوال این صفات را نشانه نقص از مقام کمال پروردگار و محال در حق خداوند می‏شمرد.۳

نفی صفات از نگاه شارح قیصری به معنای درک عقلی (عقل در مقام لحاظ) تغایر میان صفات است، در حالی که در مرتبه وجود همه صفات در ضمن ذات و به وجود واحد موجود هستند وی این تعبیر را ترجمان جمله معروف «کمال التوحید نفی الصفات عنه» می داند، و بر این باور است که در مرتبه تعین ثانی، صفات و اسماء از ذات و از یکدیگر تمییز علمی دارند۴؛ وی اطلاق علم بر حقایق لازم ذات و ذات و موجودات خارجی را به نحو اشتراک

1.. نشار، نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج۱، ص۲۶۰.

2.. دینانی، اسماء و صفات حق، ص۸۲.

3.. قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ص۵۰.

4.. آشتیانی، شرح مقدمه قیصیری: ص۱۰۰ و ۱۰۱.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1181
صفحه از 312
پرینت  ارسال به