199
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

باطل دیگر یعنی عالم به علم قدیم که گفته اشاعره است و عالم به علم محدث که رأی رافضه به شمار می‏آید، قرار دارد.۱ علت این انتساب آن است که به تصریح خیاط معتزلی و اشعری، هشام بن حکم بر این باور بوده است که خداوند علم حادث داشته و همین قول سبب انتساب تشبیه، به او و اصحابش و جماعت روافض بوده است.۲ ایراد این قول به باور خیاط آن است که حدوث علم، ملازم با محدود و متغیر بودن علم خداوند است؛۳ این در حالی است که هشام علم ازلی خدا را علم به پیدایش و حرکت اشیاء در آینده - متعلقات علم فعلی - می‏داند.۴ نیز جهم بن صفوان و سکنیّه هم‏رأی هشام در این مسئله خوانده شده‏اند.۵

برداشت‏هایی از علت گرایش معتزله به نفی صفات شده که در نوع خود حائز توجه است:

آمدی معتقد است معتزله به جهت تقریر امتناع قیام حوادث به ذات الهی، نفی صفات را نتیجه گرفته‏اند. این برداشت بر پایه تعریف حدوث به وجود بعد از عدم (و نه سبق العدم) استوار است.۶

ابوالثناء حنفی معتقد است، پایبندی به غیریت صفت از موصوف، معتزله را به قول به نفی صفات سوق داده است؛ این برداشت بر پایه یکی دانستن اسم و مسمی و تعریف نسبت صفات با ذات به «واحد من العشرة» استوار است.۷

1.. خیاط، الانتصار، ص۷۵.

2.. همان، ص۶۰؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۹.

3.. عبدالرحیم خیاط، الانتصار، ص۱۰۷.

4.. همان، ص۱۱۲.

5.. همان، ص۱۲۶. به نظر می‏رسد ریشه این اشکالات و انتساب قول به زیادت و تشبیه به شیعه، عدم توجه به تقسیم صفات به ذاتی و فعلی در اندیشه شیعه است.

6.. آمدی، ابکار الافکار، ج۲، ص۲۶ - ۳۳.

7.. حنفی ماتریدی، التمهید لقواعد التوحید، ص۶۶ - ۶۸.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
198

برآمده از هر یک از صفات را موجب اختلاف صفات به حساب می‏آورند.۱ بلخی تصریح می‏کند صفات توصیفی کلامی است که خدا یا بندگان داشته‏اند و همه صفات غیر از خداوند هستند.۲ وی که میان صفات ذات و فعل تمایز قائل است، ملاک تشخیص هر یک از آن را قابلیت زیاده و نقصان می‏داند.۳ او مقصود از ذاتی بودن صفات را «لا هی هو و لا غیره» نمی داند، بلکه در مثل علم معتقد است «عالم بنفسه لایحتاج الی علمٍ به یعلم»؛ اما همچنان بر حدوث صفات و اسماء تأکید می‏ورزد.۴

بلخی همچنین معتقد است اگر نمی‏گوییم صفات نه مخلوق و نه غیر مخلوقند به جهت آن است که صفات را قابل توصیف نمی‏دانیم.۵

آنچه به روشنی از نگاه معتزله قابل برداشت است، اثبات صفات، علی‏رغم تفسیر تنزیهی، در میان گروه‏های قابل توجهی از ایشان است.

غیریت و نحوه تفسیر آن نیز از مباحث مهم مطرح شده در میان این دسته از متکلمان به شمار می‏رود. باور معمر بر اینکه خداوند نمی‏تواند علم به نفسش داشته باشد، مستند به غیریت صفت و موصوف شده است؛ این برداشت که از عینیت ذات و صفات دفاع می‏کند، مورد تهاجم شدید خیاط معتزلی، همراه با تأکید بر عینیت و عدم تناقض میان عینیت و علم بنفسه واقع شده است.۶

خیاط معتقد است رأی معتزله در عالم بنفسه بودن خداوند در مقابل دو قول

1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۶۶ به بعد.

2.. بلخی، المقالات، ص۲۵۸.

3.. ماتریدی، التوحید، ص۴۹- ۵۰.

4.. بلخی، المقالات: ۲۵۸.

5.. همان، ص۵۸۲.

6.. خیاط، الانتصار، ۵۳.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1301
صفحه از 312
پرینت  ارسال به