انطواء اسماء یاد میکند.۱ از منظر عرفانی نیز، دسترسی به این مرتبه به میزان بهرهمندی از نور محمدی صلی الله علیه و اله است.۲
ابن میمون نیز ضرورت قول به نفی صفات را با استناد به لزوم غیریت تمام میکند،۳ گفتنی است وی همه اسمای الهی (به غیر از یهوه) را مشتق از افعال میداند و همگی پس از حدوث عالم پدید آمده است.۴
رابطه میان نفی صفات و عینیت
سؤال مهمی که پس از طرح نفی صفات ملازم با رد زیادت مطرح است، نسبت میان این قول و مجموعهای از روایات است که مشیر به عینیت صفات است. به نظر میرسد تبیین دقیق این مفاهیم نشان میدهد آن سوی دیگر تحلیل عدم زیادت صفات بر ذات، جمع میان عینیت و غیریت است.
شاهد این مدعا روایتی است که شیخ طوسی در مصباح المتهجد از امام کاظم علیه السلام نقل کرده است؛ آن حضرت از توفیق توحید در سایه اهل بیت علیهم السلام سخن گفته و از جمله اعتقاداتی که موفق به آن شده ایم را اینگونه بیان میفرماید: «و نفی الصفات أن تحلک و العلم أن یحیط بک».۵
پس نفی صفات با عینیت، آنگاه معارض است که به معنای حلول گرفته شود و علم آنگاه تفسیر حقیقی شده که - با تمثیل بشری - محیط به ذات خداوند نباشد و غیر آن معنا بشود. تلاش برای حل این مشکل در بسیاری
1.. قاضی سعید قمی، شرح توحید الصدوق، ج۳، ص۱۸۸.
2.. فناری، مصباح الانس، ۲۴. عبارت وی این چنین است: «و من حیث حضرة احدیة جمع الجمع للکل متوحدة العین بطن سابع و لاینفتح شمه منه إلا لصاحب الارث المحمدی فإنه له خاصة».
3.. ابن میمون، دلالة الحائرین، ص۱۱۶ - ۱۱۸.
4.. همان، ص۱۵۱.
5.. طوسی، مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۶۶.