علّامة، سمیعة، بصیرة»۱ است. بی شک نقل این عبارات در کنار روایاتی همچون «هو واحد احدی الذات بائن من خلقه»۲، توجه به حیطه دلالت هر یک از این گزاراشها را روشن میسازد.
بر اساس این اندیشه، قائلان به عینیت تلاش میکنند این قول تعارضی با دو مفهوم دیگری که در روایات به کار رفته، منافاتی نداشته باشد. این دو مفهوم، یکی حدوث و دیگری غیریت صفات با ذات است. ملاصدرا بر پایه همین تلاش علم را اینگونه تفسیر میکند، خداوند عالم بذاته است چون حقایق اشیاء به واسطه ذاتش منکشف میشود.۳
شاید به جهت همین اشتراکات است که ایجی، شیعه و فلاسفه را در نفی صفات زائد بر ذات همنوا میداند، گرچه وی در اطلاق اسمای حسنای الهی میان قول شیعه با فلاسفه تفاوت میبیند و برخی را قائل به عدم جواز اطلاق آن بر خدا میپندارد و گروهی دیگری را بر عقیده عدم جواز خُلوّ ذات از این صفات استوار میخواند.۴
تحلیل نمونهای روایات عدم زیادت
نسبت میان قول به نفی و یا حدوث صفات و قول به عدم زیادت صفات بر ذات، تابع مطالعه مجموعهای از روایات است. این نکته مسلم است که نزد هر یک از اندیشمندان شیعه یک روایت یا گروهی از روایات به عنوان روایت کانونی و محور قاعده مورد تمسک است. به عنوان نمونه: قائلان به نفی و