181
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

همانگونه که با پیدایش اسماء (و نیز هر امر حادث دیگری) تغییری در ذات الهی حاصل نشده با فناء آن نیز چنین تغییری حاصل نمی شود: «و إذا أفنی اللّٰه الاشیاء أفنی الصورة و الهجاء و التقطیع و لایزال من لم یزل عالماً».۱

روشن است که علم خداوند همانند لفظ «عالمٌ» نبوده و اتصاف خداوند به این صفت نیز متوقف بر تکلم به این واژگان نیست. همه صورت‏های ذهنی نیز غیر حقیقت ذات و صفات خداوند است، خداوند «لم یزل اللّٰه عز و جل ربنا و العلم ذاته و لامعلومَ»۲، پس ذات علامه و اسم عالمٌ برای خداوند قبل از بندگان و خلق ثابت است؛ اسم حادث و مسمی غیر آن و تسمیه به جعل خداوند است.

اشعری نیز در طرح تئوری «کلام نفسی» تلاش می‏کند میان حقایق اسماء و الفاظ آن تفاوت قائل شود. طبق گزارش برخی از اندیشمندان، اشعری حقایق اسماء را قائم به ذات احدی پروردگار می‏داند که غیر مخلوق است.۳

۲. قرائت‏های حدوث صفات، نفی صفات

همان‏گونه که گذشت نگاه به تقسیم اسماء نزد برخی بر پایه چگونگی رابطه میان ذات و صفات استوار گشته است. دو قاعده مهم حدوث صفات و نفی صفات از ذات، به شدت با یکدیگر مرتبط هستند تا جایی که در برخی تعابیر ملازم یکدیگر شناخته شده‏اند. به نظر می‏رسد این دو قاعده را می‏توان به عنوان دو روی یک سکه به شمار آورد. برداشت‏ها و قرائت‏های متعددی که از این دو قاعده به شناخت نظریات متعدد در بحث از اسمای الهی کمک می‏کند. در مجموعه اقوال دانشمندان مسلمان، قول حدوث و نفی صفات به شیعه و معتزله

1.. کلینی، الکافی، ج ۸، ص۱۱۷.

2.. همان، ص۱۰۷.

3.. نک: سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۲۴۳ - ۲۴۴.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
180

اسماء، و عینیت را به معنای قدیم دانستن اسمای الهی (از جمله کلام) می‏داند.۱

در نظام معرفتی روایات، در بیان این رابطه بر دو نکته تأکید شده است:

نخست آنکه هو هویت میان اسم و مسمی (مصطلح روایات در این بحث به جای مسمی، معنی است) برقرار نیست و بر غیریت تصریح شده است، استدلال بر این مطلب در روایت معروف هشام بن حکم آمده است: «لو کان الاسم هو المسمی لکان کل اسم منها الهاً و لکن اللّٰه معنیً یُدلّ علیه بهذه الاسماء و کلها غیره».۲

نکته دوم آنکه مراد از تسمیه، اثبات حروف اسماء نیست، زیرا اثبات امری در عرض ذات نیز مقصود نمی‏تواند باشد؛ این مطلب در روایات متعددی آمده است، اهمیت این مطلب در بیان ذاتی بودن صفاتی همچون سمع و بصر روشن می‏شود.

روایت هشام بن حکم در نقل گفتگوی امام صادق علیه السلام با زندیق به این نکته اشاره می‏کند: «و لیس قولی اللّٰه اثبات هذه الحروف»، «لیس قولی إنه سمیع یسمع بنفسه و بصیر یبصر بنفسه أنه شیء و النفس شیء آخر».۳

در هر دو گروه از روایات که با تاکید زیادی همراه است بر یک اصل تکیه می‏کند، اینکه تسمیه در ذات الهی و معنی تغییری ایجاد نمی‏کند؛ این مهم هم در گفتگو با زندیق و هم در ارشاد هشام به حقیقت توحید مشاهده می‌شود، در حالی که فناء صورت ظاهری اشیاء همانند همه حوادث دیگر، امری مسلم انگاشته شده است. روایت ابوهاشم جعفری از امام جواد علیه السلام بر این مطلب تأکید می‏کند

1.. حمادی العبداللّٰه، منهج الامام فخر الدین الرازی بین الاشاعرة و المعتزلة، ج۱، ص۲۹۰ - ۲۹۱.

2.. این روایت هم در «باب المعبود» و هم در «باب معانی الاسماء و اشتقاقها» آمده است که مناسبت آن با هر دو باب روشن است. نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۸۷ و ۱۱۴.

3.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۸۳ - ۸۴.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1126
صفحه از 312
پرینت  ارسال به