اسماء، و عینیت را به معنای قدیم دانستن اسمای الهی (از جمله کلام) میداند.۱
در نظام معرفتی روایات، در بیان این رابطه بر دو نکته تأکید شده است:
نخست آنکه هو هویت میان اسم و مسمی (مصطلح روایات در این بحث به جای مسمی، معنی است) برقرار نیست و بر غیریت تصریح شده است، استدلال بر این مطلب در روایت معروف هشام بن حکم آمده است: «لو کان الاسم هو المسمی لکان کل اسم منها الهاً و لکن اللّٰه معنیً یُدلّ علیه بهذه الاسماء و کلها غیره».۲
نکته دوم آنکه مراد از تسمیه، اثبات حروف اسماء نیست، زیرا اثبات امری در عرض ذات نیز مقصود نمیتواند باشد؛ این مطلب در روایات متعددی آمده است، اهمیت این مطلب در بیان ذاتی بودن صفاتی همچون سمع و بصر روشن میشود.
روایت هشام بن حکم در نقل گفتگوی امام صادق علیه السلام با زندیق به این نکته اشاره میکند: «و لیس قولی اللّٰه اثبات هذه الحروف»، «لیس قولی إنه سمیع یسمع بنفسه و بصیر یبصر بنفسه أنه شیء و النفس شیء آخر».۳
در هر دو گروه از روایات که با تاکید زیادی همراه است بر یک اصل تکیه میکند، اینکه تسمیه در ذات الهی و معنی تغییری ایجاد نمیکند؛ این مهم هم در گفتگو با زندیق و هم در ارشاد هشام به حقیقت توحید مشاهده میشود، در حالی که فناء صورت ظاهری اشیاء همانند همه حوادث دیگر، امری مسلم انگاشته شده است. روایت ابوهاشم جعفری از امام جواد علیه السلام بر این مطلب تأکید میکند