صفات کمالی خداوند میداند، یکی از وجوه این تطبیق را ظهور وتجلی اسمای خدا به واسطه ائمه علیهم السلام و محافظت ایشان بر این اسماء و احاطه ایشان بر معرفت این اسماء میداند، همچنین احتمال اراده معنای لغوی اسم یعنی نشانه و نیز اینکه اهل بیت علیهم السلام مظاهر و مصادیق اسمای الهی باشند را مطرح میکند.۱ علامه محمدتقی مجلسی نیز در شرح عبارت «و المَثَل الأعلی» در زیارت جامعه کبیره مینویسد: «ایشان حجتهای خداوند و متصف شدگان به بصفات الهی هستند، گویا ایشان خود صفات خداوند در عالیترین مرتبه هستند».۲
فیض کاشانی نیز در الصافی و الوافی اهل بیت علیهم السلام را واسطه ظهور صفات میداند و معتقد است معرفت صفات خداوند تنها با وجود مظاهر دنیایی آن حاصل میشود، پس معرفت خدا تنها با معرفت ایشان، که بالاترین ظرفیت اتصاف به اسمای الهی را دارند، حاصل میشود.۳
در مقام تحلیل تقسیمات فوق، نقاط اشتراک و افتراقی میان این اقوال قابل برداشت است.
نگاه به این اقوال نشان میدهد طیف اقوال از نگاه به نسبت میان اسم و مسمی و تسمیه آغاز شده و به توجه به روابط اضافی و رابطه میان ذات و صفات و نسبت میان آنها (عینیت، غیریت، زیادت و...) رسیده است، اما در نهایت حیث مفهومی و حقیقت اسماء، ملاک تقسیم واقع شده است، بنابراین باور احتمال معرفت به ذات رفته از منظر اندیشمندان مسلمان، منتفی شده است.
در بازخوانی این سیر در میان اقوال پیشگفته، ملاصدرا صفات حقیقی