احاطه بودن - را ناکافی میداند.۱
فیض کاشانی در کتاب الوافی در تعریف اسم هم به لفظ و هم به حقیقت عینی موجود توجه داشته است: «الاسم ما دل على الذات الموصوفة بصفة معينة سواء كان لفظا أو حقيقة من الحقائق الموجودة في الأعيان».۲ نقطه مشترک میان این دوگونه، دلالتگری است؛ و اینکه مخلوقات اسماء اللّٰه معرفی شدهاند به این اعتبار است که آیهای از آیات الهی و دال بر وحدانیت خدایند. در بیان دانشمندان مسلمان لااقل میتوان به دو گروه از اقوال در مراد از اسم دست یافت:
الف - اقوال ناظر به حقیقت اسم
نقطه مشترک میان این اقوال را در فراتر از لفظ دانستن اسم میتوان یافت، در این میان مطلق نشانه دانستن اسم و معنای کلی شمردن آن از پشتوانه استدلالی نیز برخوردار است.
ملاصدرا و علامه طباطبایی در بسیاری از آثارشان، قونوی در اعجاز البیان، فیض کاشانی در الصافی و علامه شعرانی در حاشیه بر شرح مولی صالح، اسم را دارای الفاظ و حقایقی میدانند و از الفاظ اسماء تعبیر به «اسم الاسم» نمودهاند.۳
ملاصدرا۴ مراد از اسم را معنای کلی مثل مفهوم عالم و قادر میداند؛ همچنین او نسبت میان اسم و صفت را مانند عرضی و عرض توضیح میدهد و
1.. تهانوی، کشاف اصطلاحات العلوم، ص۱۷۹۴ - ۱۸۰۰.
2.. فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۴۶۴.
3.. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۳، ص۷۹؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۳۳؛ طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۷؛ طباطبایی، الرسائل التوحیدیة، ص۴۸؛ قونوی، اعجاز البیان، ص۹۸؛ فیض کاشانی، الصافی، ج۱، ص۱۱۲؛ مازندرانی، شرح الکافی، ج۳، ص۳۷۰.
4.. این قول منحصر در ملاصدرا و مکتب فکری او نیست و از ایشان به عنوان نماینده تفکر عرفانی فلسفی نام برده شده است.